غزل شمارهٔ ۵۱۷۵
تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق
داغ ناسورست فلس ماهی دریای عشق
پرده گوش فلک گردید شق از کهکشان
نیست هر نازکدلی را طاقت غوغای عشق
نور عقلی کز فروغش چشم عالم روشن است
پرده خواب است پیش دیده بینای عشق
سینه صافان سبز می سازند حرف خصم را
زنگ را طوطی کند آینه سیمای عشق
جای حیرت نیست گر شد سینه ما چاک چاک
شیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق
پیش چشم هر که چون مجنون غبار عقل نیست
خیمه لیلی است داغ لاله صحرای عشق
پرده ناموس زیبنده است بر بالای عقل
تن به هر تشریف ناقص کی دهد بالای عشق؟
در سر شوریده ما عقل سودا می شود
می کند عنبر کف بی مغز را دریای عشق
دست خود بوسید هر کس دامن پاکان گرفت
شد زلیخا رفته رفته یوسف از سودای عشق
در وصال و هجر صائب اضطراب دل یکی است
هیچ جا لنگر نمی گیرد به خود دریای عشق
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق
داغ ناسورست فلس ماهی دریای عشق
هوش مصنوعی: موج دریا مانند شمشیری است که به شدت در حال حرکت است و طوفان عشق، جراحتی عمیق و آزاردهنده به همراه دارد. فلسِ ماهی نمادی از حضور و زندگی در دریای عشق است.
پرده گوش فلک گردید شق از کهکشان
نیست هر نازکدلی را طاقت غوغای عشق
هوش مصنوعی: پردهای که بر گوش آسمان قرار دارد، از صدای فضانوردی که در کهکشان است، به گوش نمیرسد. هر کسی که دلش نرم و لطیف باشد، قدرت تحمل هیاهوی عشق را ندارد.
نور عقلی کز فروغش چشم عالم روشن است
پرده خواب است پیش دیده بینای عشق
هوش مصنوعی: نور عقل که به سبب روشنیاش، چشمان جهان را روشن میکند، در واقع پردهای است از خواب و بیخبری که بر چشمان بینای عشق قرار دارد.
سینه صافان سبز می سازند حرف خصم را
زنگ را طوطی کند آینه سیمای عشق
هوش مصنوعی: افراد با صداقت و راستگو در برابر سخنان منفی و مخالفان، خود را آرام و مطمئن نگه میدارند و میدانند که حقیقت عشق، مانند تصویری در آینه است که درخشان و زیباست.
جای حیرت نیست گر شد سینه ما چاک چاک
شیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق
هوش مصنوعی: نباید تعجب کرد اگر دل ما از عشق پاره پاره شد، چرا که مانند شیشهای که نارِ عشق آن را میخنداند، عشق به ما نیز شادابی و سرزندگی میبخشد.
پیش چشم هر که چون مجنون غبار عقل نیست
خیمه لیلی است داغ لاله صحرای عشق
هوش مصنوعی: در مقابل چشمان هر کسی که مانند مجنون، دچار جنون عشق نیست، همچون خیمهای که به خاطر لیلی برپا شده، داغی از گلهای سرخ در دشت عشق وجود دارد.
پرده ناموس زیبنده است بر بالای عقل
تن به هر تشریف ناقص کی دهد بالای عشق؟
هوش مصنوعی: عقل حجاب و پوششی برای احساسات و عشق است و نمیتواند به تنهایی عشق را به نمایش بگذارد. اگر عشق کامل و بینقص باشد، چرا عقل باید در جایی پایینتر از آن قرار گیرد؟ در حقیقت، عشق باید در جایگاهی بالاتر از عقل قرار گیرد تا زیبایی و وجودش به تمام و کمال به نمایش گذاشته شود.
در سر شوریده ما عقل سودا می شود
می کند عنبر کف بی مغز را دریای عشق
هوش مصنوعی: در ذهن پریشان ما، عقل به افکار عجیب و نامأنوس دچار میشود، و این عشق همچون دریایی است که حتی بیمغز بودن عنبر را به زیبایی نشان میدهد.
دست خود بوسید هر کس دامن پاکان گرفت
شد زلیخا رفته رفته یوسف از سودای عشق
هوش مصنوعی: هر کس که به خویشتن احترام بگذارد و به دنبال کسانی باشد که پاک و نیکو هستند، مانند زلیخا میشود که به تدریج عشق یوسف را فراموش میکند.
در وصال و هجر صائب اضطراب دل یکی است
هیچ جا لنگر نمی گیرد به خود دریای عشق
هوش مصنوعی: در عشق، چه در حال وصال و چه در حالت جدایی، دل همیشه در اضطراب و تلاطم است. در هیچ شرایطی نمیتواند به آرامش برسد و مانند دریایی است که هیچ لنگری در آن ثابت نمیماند.