غزل شمارهٔ ۵۰۹۰
سخن تانگردد چو موی میانش
محال است آید برون ازدهانش
به مژگان دگر بازگشتن ندارد
نگاهی که افتد به سرو روانش
ز بس لطف، چون رشته از عقد گوهر
نمایان بود مغز ازاستخوانش
دل پر مرا خالی آن روز گردد
که از بوسه خالی کنم بوسه دانش
مجویید اسلام ازان نامسلمان
که زنار باشد ز موی میانش
مجرد زالفاظ گردد چو معنی
سخن تا برآید ز تنگ دهانش
مرا برده ازراه بیرون عزیزی
که گل یک پیاده است از کاروانش
منه تهمت گوشه گیری به عنقا
که از کوه قاف است سنگ نشانش
دل سنگ شد آب صائب زآهم
نشد نرم گردد دل پاسبانش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن تانگردد چو موی میانش
محال است آید برون ازدهانش
هوش مصنوعی: اگر سخن در دل و ذهن به خوبی پرورش یافته باشد، به سختی میتوان آن را از زبان خارج کرد.
به مژگان دگر بازگشتن ندارد
نگاهی که افتد به سرو روانش
هوش مصنوعی: نگاهی که به زیبایی و وقار او میافتد، دیگر قادر به بازگشت نیست و مانند مژگان نمیتواند به عقب برگردد.
ز بس لطف، چون رشته از عقد گوهر
نمایان بود مغز ازاستخوانش
هوش مصنوعی: به دلیل فراوانی لطف و محبت، گوهر و حقیقت وجودش به وضوح دیده میشود و عمق وجودش از ساختار و ظاهرش مشخص است.
دل پر مرا خالی آن روز گردد
که از بوسه خالی کنم بوسه دانش
هوش مصنوعی: دل پر من، روزی خالی خواهد شد که از بوسه بر دانش دست بکشم و از آن جدا شوم.
مجویید اسلام ازان نامسلمان
که زنار باشد ز موی میانش
هوش مصنوعی: به دنبال اسلام نروید از کسی که به ظاهر مسلمان نیست و زنجیری از موهایش آویزان است.
مجرد زالفاظ گردد چو معنی
سخن تا برآید ز تنگ دهانش
هوش مصنوعی: وقتی که سخن ابعاد و معنای عمیقتری پیدا کند، دیگر به کلمات و الفاظ محدود نمیشود و از دهانی که تنگ است، معانی بزرگی به نمایش درمیآید.
مرا برده ازراه بیرون عزیزی
که گل یک پیاده است از کاروانش
هوش مصنوعی: عزیزی که در زندگیام به قدری اهمیت دارد، مرا از مسیر اصلیام منحرف کرده است؛ مانند گلی که از یک کاروان جدا شده و به دور افتاده است.
منه تهمت گوشه گیری به عنقا
که از کوه قاف است سنگ نشانش
هوش مصنوعی: نسبت به گوشهگیری و انزوا، به آن پرنده افسانهای (عنقا) اتهام نزنید، زیرا او از کوه قاف که نشانی معتبر است، میآید.
دل سنگ شد آب صائب زآهم
نشد نرم گردد دل پاسبانش
هوش مصنوعی: دل به سنگ قلبی تبدیل شد و اشک من نمیتواند آن را نرم کند، حتی دل پاسبانش نیز نمیتواند این وضعیت را تغییر دهد.