گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۲۳

یکی صد شد ز خط کیفیت چشم گرانخوابش
مگر خط می کند بیهوشدارو درمی نابش ؟
کجا تاب نگاه گرم دارد سایه پروردی
که گردد آفتابی چهره از گلگشت مهتابش
چه پروا دارد از فریاد مظلومان سیه چشمی
که مژگان چون رگ سنگ است از سنگینی خوابش
ریایی چون نگردد طاعت زاهد در آن مسجد
که باشد ازخدا در خلق دایم روی محرابش
توانگر از نشاط فربهی در خود نمی گنجد
ازین غافل که هم پهلوی چرب اوست قصابش
درین دریا کدامین سیل جوش خودنمایی زد؟
که مهر خامشی برلب نزد دریا ز گردابش
بود یک چشمه از کیفیت سرشار حسن او
که ساغر برنمی گردد تهی از لعل سیرابش
ز خون خوردن ندارد چشم خواب آلود او سیری
چه سیرابی دهد آبی که نوشد تشنه درخوابش؟
مشو آلوده دنیا و لذتهای او صائب
که دارد درد غم درچاشنی، صاف می نابش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی صد شد ز خط کیفیت چشم گرانخوابش
مگر خط می کند بیهوشدارو درمی نابش ؟
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر زیبایی و خاص بودن چشمان کسی که خوابش می‌آید، چنین گفت: آیا ممکن است چنین چشمانی آدم را بی‌هوش کنند و او را در دنیای بدون غفلت غرق سازند؟
کجا تاب نگاه گرم دارد سایه پروردی
که گردد آفتابی چهره از گلگشت مهتابش
هوش مصنوعی: سایه‌ای که پرورش یافته است، چگونه می‌تواند تاب نگاه گرم را داشته باشد؟ او باید همچون آفتاب درخشان باشد تا بتواند از زیبایی‌های دل‌فریب شب‌هنگامش بگوید.
چه پروا دارد از فریاد مظلومان سیه چشمی
که مژگان چون رگ سنگ است از سنگینی خوابش
هوش مصنوعی: چشمان سیاه که غمگین و خسته است، هیچ توجهی به ناله‌های حق‌طلبان ندارد و خوابش آن‌قدر سنگین است که مژگانش به سختی به سنگ شباهت دارد.
ریایی چون نگردد طاعت زاهد در آن مسجد
که باشد ازخدا در خلق دایم روی محرابش
هوش مصنوعی: اگر زاهد در عبادت خود ریا کند، طاعتی که او در آن مسجد انجام می‌دهد، ارزش ندارد، چون همیشه در حال خداوند است و چهره‌اش از محراب به سوی مخلوقات خدا معطوف است.
توانگر از نشاط فربهی در خود نمی گنجد
ازین غافل که هم پهلوی چرب اوست قصابش
هوش مصنوعی: ثروتمند به خاطر خوشحالی و خوش‌حالی خود از چاقی‌اش هرگز نمی‌داند که در کنار او، قصابش هم به همین اندازه چاق است.
درین دریا کدامین سیل جوش خودنمایی زد؟
که مهر خامشی برلب نزد دریا ز گردابش
هوش مصنوعی: در این دریا کدام سیل، به طرز خاصی نمایان شد که دریا از شدت گردابش، دیگر حتی حرفی هم نزد و خاموش ماند؟
بود یک چشمه از کیفیت سرشار حسن او
که ساغر برنمی گردد تهی از لعل سیرابش
هوش مصنوعی: یک چشمه وجود دارد که زیبایی او به شدت در آن نمایان است، به طوری که هیچ گاه ظرفی که از آن می‌نوشند، خالی از لعل و زیبایی نخواهد بود.
ز خون خوردن ندارد چشم خواب آلود او سیری
چه سیرابی دهد آبی که نوشد تشنه درخوابش؟
هوش مصنوعی: چشمی که از خون دیگران زندگی می‌کند، هرگز آرامش و خواب کافی نخواهد داشت. چگونه می‌تواند آبی که یک تشنه در خواب می‌نوشد، او را سیراب کند؟
مشو آلوده دنیا و لذتهای او صائب
که دارد درد غم درچاشنی، صاف می نابش
هوش مصنوعی: به دنیا و خوشی‌های آن وابسته نشو، زیرا که در زیر این لذت‌ها، غم و درد نهفته است. از این رو، دنبال خوشی‌های زودگذر نباش که حقیقت زندگی، در عمق آن دردها و مشکلاتش نهفته است.