گنجور

غزل شمارهٔ ۴۸۱

همه کس طالب آن سرو روان است اینجا
آب حیوان ز نفس سوختگان است اینجا
آفتابی که دل صبح ازو پر خون است
یکی از جمله خونابه کشان است اینجا
خامشی را نبود راه در آن خلوت خاص
پشت آیینه هم از پرده دران است اینجا
محو شو محو درین بزم که گفتار صواب
ترجمان دل غفلت زدگان است اینجا
عالم از آب بقا یک قدح لبریزست
چه غم از رفتن عمر گذران است اینجا؟
سر به سر خشت خرابات مغان آیینه است
راز پوشیده آفاق عیان است اینجا
در سراپرده امکان نبود رنگ بقا
هر چه جز پرتو ماه است، کتان است اینجا
سفر مردم آگاه ز خود بیرون است
هدف تیر در آغوش کمان است اینجا
خاک این باغ به خوناب جگر آغشته است
برگ گل آینه روی خزان است اینجا
نیست در دامن صحرای جنون موج سراب
دست بر هر چه زنی رشته جان است اینجا
صحبت پیر خرابات بهار طرب است
نفس سوختگان سرو جوان است اینجا
چاره ناخوشی وضع جهان بی خبری است
اوست بیدار که در خواب گران است اینجا
تازه رو چون گل از آغوش کفن خواهد خاست
هر که امروز ز خونین جگران است اینجا
اهل مسجد ز خرابات سیه مست ترند
عوض رطل گران، خواب گران است اینجا
هر که صائب دلش از هر دو جهان پاک شود
می توان گفت که از پاکدلان است اینجا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه کس طالب آن سرو روان است اینجا
آب حیوان ز نفس سوختگان است اینجا
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال زیبایی و جذابیت است، اما در این مکان، آب زنده و حیات‌بخش فقط برای کسانی که دچار سوختگی و درد هستند، یافت می‌شود.
آفتابی که دل صبح ازو پر خون است
یکی از جمله خونابه کشان است اینجا
هوش مصنوعی: خورشیدی که صبح دلش به خاطر آن خونین است، یکی از متعهدان و آدم‌های زجرکشیده‌ای است که در اینجا حضور دارد.
خامشی را نبود راه در آن خلوت خاص
پشت آیینه هم از پرده دران است اینجا
هوش مصنوعی: در این مکان خاص و ویژه، سکوت جایی ندارد و حتی پشت آیینه هم نمی‌توان از پرده فاصله گرفت.
محو شو محو درین بزم که گفتار صواب
ترجمان دل غفلت زدگان است اینجا
هوش مصنوعی: در این جمع، خود را فراموش کن و در خوشی‌ها غرق شو، زیرا سخن راست و صحیح نمایانگر احساسات کسانی است که در غفلت به سر می‌برند.
عالم از آب بقا یک قدح لبریزست
چه غم از رفتن عمر گذران است اینجا؟
هوش مصنوعی: جهان پر از زندگی و شادابی است، پس چرا باید از گذر زمان و پایان عمر نگران باشیم؟
سر به سر خشت خرابات مغان آیینه است
راز پوشیده آفاق عیان است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، هر گوشه‌ای از میخانه مملو از نشانه‌هایی است که واقعیات پنهان جهان را نمایان می‌کند. تمام اجزای این مکان به نوعی منعکس‌کننده رازهای عمیق و دیدگاه‌های مختلف درباره زندگی و جهان هستند.
در سراپرده امکان نبود رنگ بقا
هر چه جز پرتو ماه است، کتان است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، در فضای امکان، هیچ چیزی جز نور ماه نمی‌تواند باقی بماند و همه چیز دیگری که وجود دارد، مانند کتان نازک و بی‌ارزش است.
سفر مردم آگاه ز خود بیرون است
هدف تیر در آغوش کمان است اینجا
هوش مصنوعی: سفر کردن افراد آگاه در واقع فراتر از خودآگاهی و خودشناسی است. هدفی که در زندگی دارند، مانند تیری است که در کمان قرار دارد و برای پرتاب آماده شده است. این نشان می‌دهد که برای رسیدن به هدف، باید آماده و متمرکز بود.
خاک این باغ به خوناب جگر آغشته است
برگ گل آینه روی خزان است اینجا
هوش مصنوعی: زمین این باغ به رنج و درد دل آغشته شده و برگ‌های گل مانند آینه، چهره پاییز را نمایش می‌دهند.
نیست در دامن صحرای جنون موج سراب
دست بر هر چه زنی رشته جان است اینجا
هوش مصنوعی: در دشت جنون، هیچ چیزی مانند موجی از سراب وجود ندارد. هر چیزی را که لمس کنی، به نوعی به جان و زندگی تو مرتبط است. اینجا همه چیز به هم پیوسته است.
صحبت پیر خرابات بهار طرب است
نفس سوختگان سرو جوان است اینجا
هوش مصنوعی: گفت و گو با دانایی که در کار خوشی‌هاست، هوای شادابی و نشاط را به یاد می‌آورد و اینجا حال کسانی که دلی سوخته دارند به جوانی و سرسبزی درخت سرو می‌ماند.
چاره ناخوشی وضع جهان بی خبری است
اوست بیدار که در خواب گران است اینجا
هوش مصنوعی: تنها راه حل مشکلات و دردهای دنیا ناآگاهی است، چرا که کسی که در خواب عمیق است، بی‌خبر از وضعیت بیداری خود است.
تازه رو چون گل از آغوش کفن خواهد خاست
هر که امروز ز خونین جگران است اینجا
هوش مصنوعی: هر کس که امروز در این مکان در حال رنج و خونریزی است، روزی همچون گل از آغوش خاک سر بر می‌آورد و دوباره زنده خواهد شد.
اهل مسجد ز خرابات سیه مست ترند
عوض رطل گران، خواب گران است اینجا
هوش مصنوعی: افراد مسجد به اندازه‌ای در حال غفلت و دلدادگی هستند که حتی با وجود اینکه به نظر می‌رسد در وضعیت مناسبی نیستند، اما در عمق خواب و بی‌خبر از واقعیتند. در اینجا، تأثیرات منفی به اندازه یک بار سنگین بر آن‌ها فشار نمی‌آورد و آن‌ها در خواب سنگینی فرو رفته‌اند.
هر که صائب دلش از هر دو جهان پاک شود
می توان گفت که از پاکدلان است اینجا
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش از تمام آلودگی‌ها و زشتی‌های این دو جهان پاک و پاکیزه شود، می‌توان گفت او از انسان‌های پاکدل و راستین است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۸۱ به خوانش عندلیب