غزل شمارهٔ ۴۶۷۳
این نه هاله است نمایان شده از دور قمر
پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر
دل به مضمون خط پشت لب او نرسید
آه کاین حاشیه از متن بود مشکلتر
بهر صید دل عشاق، که چشمش مرساد
گشت هر حلقه ای از خط تو گلدام دگر
بود چون زلف پریشان دل صدپاره من
گشت شیرازه اوراق دل آن موی کمر
نه چنان ریشه دوانده است مرا دردل وچشم
که رود سرو خرامان تو از مد نظر
در وطن دل چه خیال است گشاید صائب؟
در صدف چشم محال است کند باز گهر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این نه هاله است نمایان شده از دور قمر
پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر
هوش مصنوعی: این تصویر زیبا که به نظر میرسد دور از قمر است، در واقع از زیبایی چهره تو نشأت گرفته و مانند سپری بر روی آن افتاده است.
دل به مضمون خط پشت لب او نرسید
آه کاین حاشیه از متن بود مشکلتر
هوش مصنوعی: دل نتوانست به مفهوم خطی که بر لب او بود پی ببرد، وای که این حاشیه از متن، دشوارتر بود.
بهر صید دل عشاق، که چشمش مرساد
گشت هر حلقه ای از خط تو گلدام دگر
هوش مصنوعی: به خاطر شکار دل عاشقان، چشمانش که به نظر میرسد به هر نقطهای از خط تو تکیه میکند، هر حلقهای از این خط مانند گلی زیبا است.
بود چون زلف پریشان دل صدپاره من
گشت شیرازه اوراق دل آن موی کمر
هوش مصنوعی: وقتی زلف پریشان او را دیدم، دل من به شدت آشفته شد و همه تکههای گسستهاش را به هم بافت، مانند این که آن موهایی که دور کمرش بود، رشتههای دل مرا یکجا جمع کرده است.
نه چنان ریشه دوانده است مرا دردل وچشم
که رود سرو خرامان تو از مد نظر
هوش مصنوعی: من آنقدر به تو وابستهام که حتی اگر سرو زیبایت از جلوی چشمانم دور شود، نمیتوانم تو را فراموش کنم.
در وطن دل چه خیال است گشاید صائب؟
در صدف چشم محال است کند باز گهر
هوش مصنوعی: در وطن، دل چه آرزوهایی میتواند داشته باشد، صائب؟ در صدف چشم، امکان ندارد که گوهرها دوباره باز شود.