گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۴۷

ای زیاد لعل میگون تو کام جان لذیذ
در فراقت در دل شبهای تار افغان لذیذ
گرچه در شیرینی و لذت مثل آمد نبات
حاش لله کان بود همچون لب جانان لذیذ
از در و دیوار جانان حسن می ریزد مدام
زان زلیخا را بود نظاره زندان لذیذ
بردن نام خدنگت کام جان شیرین کند
تیر مژگان ترااز بس بود پیکان لذیذ
گرچه آب تیغ او باشد گوارادر مذاق
لیک صائب راست آب خنجر مژگان لذیذ

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زیاد لعل میگون تو کام جان لذیذ
در فراقت در دل شبهای تار افغان لذیذ
هوش مصنوعی: در دل شب‌های تار و پر از درد، یاد تو مانند یک لعل زیبا و رنگین، روح را شاداب می‌کند و لذت‌بخش است. حضور تو، شیرینی زندگی را در دوری‌ات برایم به ارمغان می‌آورد.
گرچه در شیرینی و لذت مثل آمد نبات
حاش لله کان بود همچون لب جانان لذیذ
هوش مصنوعی: اگرچه در شیرینی و لذت چیزی به پای نبات نمی‌رسد، ولی حاشا که این شیرینی به زیبایی و طعم لبان جانان برسد.
از در و دیوار جانان حسن می ریزد مدام
زان زلیخا را بود نظاره زندان لذیذ
هوش مصنوعی: از هر سو و گوشه به زیبایی محبوبم جوانه‌های عشق می‌ریزد و این زیبایی تلخی زندان زلیخا را به یاد می‌آورد.
بردن نام خدنگت کام جان شیرین کند
تیر مژگان ترااز بس بود پیکان لذیذ
هوش مصنوعی: نام خدنگ تو جان را شیرین می‌کند و تیر مژگان تو به قدری لذت دارد که مانند پیکانی خوشایند است.
گرچه آب تیغ او باشد گوارادر مذاق
لیک صائب راست آب خنجر مژگان لذیذ
هوش مصنوعی: این سخن بیانگر این است که هرچند آب تیغ به نظر خوشمزه می‌آید، اما واقعیت این است که آنچه با چشم و احساس می‌بینیم، گاهی به شدت دردناک و خطرناک است. در واقع شاید چیزی که زیبا و دلچسب به نظر می‌رسد، در باطن می‌تواند آسیب‌زا باشد.