گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۴۲

خطی کان رخ تازه می آورد
جهان را به شیرازه می آورد
شرابی است لبهای میگون یار
که مستی وخمیازه می آورد
ز رخسار خوبان شراب کهن
برون صد گل تازه می آورد
ازان ساختم با خیال از وصال
که مستی به اندازه می آورد
دلی را که آشفته شد از خمار
خط جام شیرازه می آورد
به آهستگی آنچه انشا کنند
بلندی آوازه می آورد
مگر پوچ تا نشنوی حرف پوچ
که خمیازه خمیازه می آورد
ز گفتار صائب ازان خون چکد
که از خون دل غازه می آورد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خطی کان رخ تازه می آورد
جهان را به شیرازه می آورد
هوش مصنوعی: خطی که زیبایی چهره را به ارمغان می‌آورد، بر دنیا نظم و ترتیب می‌دهد.
شرابی است لبهای میگون یار
که مستی وخمیازه می آورد
هوش مصنوعی: لبان زیبای یار مانند شرابی است که انسان را مست و خواب‌آلود می‌کند.
ز رخسار خوبان شراب کهن
برون صد گل تازه می آورد
هوش مصنوعی: از چهره زیبای معشوق، شراب قدیمی بیرون می‌آید که بوی صد گل تازه را به همراه دارد.
ازان ساختم با خیال از وصال
که مستی به اندازه می آورد
هوش مصنوعی: من از خیال وصال و دیدار تو بنایی ساخته‌ام که این‌گونه مستی و شوق را در دلم می‌پروراند.
دلی را که آشفته شد از خمار
خط جام شیرازه می آورد
هوش مصنوعی: دل‌هایی که به خاطر نوشیدن شراب دچار آشفتگی و بی‌قراری می‌شوند، به خوبی می‌توانند نظم و زیبایی خاصی پیدا کنند.
به آهستگی آنچه انشا کنند
بلندی آوازه می آورد
هوش مصنوعی: کم کم و به آرامی، آنچه را که نوشته یا ساخته می‌شود، می‌تواند شهرت و آوازه‌ای بلند به همراه داشته باشد.
مگر پوچ تا نشنوی حرف پوچ
که خمیازه خمیازه می آورد
هوش مصنوعی: تا زمانی که به ناامیدی و حرف‌های بی‌معنی گوش ندهی، دچار کسالت و بی‌حوصلگی نخواهی شد.
ز گفتار صائب ازان خون چکد
که از خون دل غازه می آورد
هوش مصنوعی: از سخنان صائب این‌طور پیداست که فقط کسی از دل رنج‌دیده و آسیب‌دیده می‌تواند چیزی عمیق و ارزشمند خلق کند.

حاشیه ها

1393/12/21 21:02
ناشناس

بیت 7
مگر -->> مگو