غزل شمارهٔ ۴۵۳۸
دل ز سیر وسلوک بینا شد
قطره بر خویش گشت دریا شد
یافتم در دل آنچه می جستم
خضر من نقطه سویدا شد
رنگ می تا ز شیشه بیرون تاخت
وحشی هوش دشت پیما شد
در دبستان عشق هر طفلی
که ورق ساده کرد دانا شد
راه تجرید سخت باریک است
سوزنی سد راه عیسی شد
سر کوی تو آتشین جولان
از دل آب کرده دریا شد
بخیه خال او به رو افتاد
دزد در ماهتاب رسوا شد
صائب از چرخ آفرین برخاست
هر کجا خامه تو گویا شد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل ز سیر وسلوک بینا شد
قطره بر خویش گشت دریا شد
هوش مصنوعی: دل از مسیری که طی کرده، آگاه و روشن شده است و به گونهای به عظمت و وسعت خود پی برده و مانند یک قطره که به دریا تبدیل میشود، به شناختی عمیق دست یافته است.
یافتم در دل آنچه می جستم
خضر من نقطه سویدا شد
هوش مصنوعی: در دل خود چیزی را که به دنبالش بودم پیدا کردم و شخصیت خضر برای من به یک نقطه تاریک و پنهان تبدیل شد.
رنگ می تا ز شیشه بیرون تاخت
وحشی هوش دشت پیما شد
هوش مصنوعی: رنگ شراب از شیشه بیرون ریخت و به طور سرزده، هوش دشت را غافلگیر کرد.
در دبستان عشق هر طفلی
که ورق ساده کرد دانا شد
هوش مصنوعی: در مدرسه عشق، هر کسی که با نگاهی ساده و بیتکلف به مسائل بنگرد، به دانایی و درک عمیق میرسد.
راه تجرید سخت باریک است
سوزنی سد راه عیسی شد
هوش مصنوعی: راهی که به معرفت و حقیقت میرسد، بسیار دشوار و تنگ است؛ چنانکه حتی یک سوزن میتواند مانعی برای عبور عیسی باشد.
سر کوی تو آتشین جولان
از دل آب کرده دریا شد
هوش مصنوعی: در نزدیکی تو، دل دریا به شدت طغیانی گشته و آتشین به حرکت درآمده است.
بخیه خال او به رو افتاد
دزد در ماهتاب رسوا شد
هوش مصنوعی: خال زیبای او مانند بخیهای در روشنایی ماه افتاد و باعث رسوایی دزد شد.
صائب از چرخ آفرین برخاست
هر کجا خامه تو گویا شد
هوش مصنوعی: صائب از چرخ آفرین برخاست هر جا که قلم تو سخن گفت.
این یعنی هر جا که قلم تو به نویسندگی میپردازد، به نوعی آفرینش و هنرمندی را به نمایش میگذارد.