گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۳۶

چو خوش است اتحادی که حجاب تن نماند
که من آن زمان شوم من که اثر ز من نماند
شده محو جان روشن تن ساده لوح غافل
که ز شمع غیرداغی به دل لگن نماند
ز کلام پوچ عالم جرسی است پر ز غوغا
به چه خلوت آورم رو که به انجمن نماند
ز نشان ونام بگذر به امید بازگشتن
که عقیق نامجو را هوس یمن نماند
چو قلم ازان ز خجلت سرخودبه زیر دارم
که ز من به جای چیزی به جز از سخن نماند
همه شب در انتظارم که چو شمع صبحگاهی
نفسی بر آرم از دل که نفس به من نماند
نگذاشت جان روشن اثری ز جسم صائب
که زشمع هیچ بر جا ز گداختن نماند

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو خوش است اتحادی که حجاب تن نماند
که من آن زمان شوم من که اثر ز من نماند
هوش مصنوعی: زمانی که هیچ مانعی از جمله جسم و تن وجود نداشته باشد، اتحاد و همبستگی بسیار زیبا و خوشایند است، زیرا در آن لحظه من به حالت حقیقی خود نزدیک می‌شوم و دیگر هیچ نشانه‌ای از وجود خود باقی نخواهد ماند.
شده محو جان روشن تن ساده لوح غافل
که ز شمع غیرداغی به دل لگن نماند
هوش مصنوعی: شخصی به شدت تحت تأثیر و وابسته به وجود یک انسان ساده‌دل و ناآگاه است. او نمی‌داند که از عشق و جذبه‌ای که در دلش احساس می‌کند، چیزی باقی نخواهد ماند، مانند شمعی که نورش به زودی خاموش می‌شود و چیزی از آن باقی نمی‌ماند.
ز کلام پوچ عالم جرسی است پر ز غوغا
به چه خلوت آورم رو که به انجمن نماند
هوش مصنوعی: از حرف‌های بی‌محتوا و شلوغی‌های دنیا خسته‌ام و نمی‌دانم چگونه به جایی آرام بروم، چون در جمع هیچ خبری از خلوت و آرامش نیست.
ز نشان ونام بگذر به امید بازگشتن
که عقیق نامجو را هوس یمن نماند
هوش مصنوعی: از نشانه‌ها و نام‌ها عبور کن و به امید بازگشتن بمان، چرا که عقیق جویا دیگر به یاد یمن نیست.
چو قلم ازان ز خجلت سرخودبه زیر دارم
که ز من به جای چیزی به جز از سخن نماند
هوش مصنوعی: وقتی که از خجالت، قلم را به زیر می‌زنم، احساس می‌کنم که هیچ چیزی از من باقی نمی‌ماند جز کلمات.
همه شب در انتظارم که چو شمع صبحگاهی
نفسی بر آرم از دل که نفس به من نماند
هوش مصنوعی: هر شب منتظر هستم که مانند شمعی در صبح، نفسی از دل برآورم، زیرا دیگر نفسی برای من نمانده است.
نگذاشت جان روشن اثری ز جسم صائب
که زشمع هیچ بر جا ز گداختن نماند
هوش مصنوعی: روح پاک و روشن صائب نتوانست اثری از جسمش برجا بگذارد، چون هیچ نشانه‌ای از سوختن شمع باقی نمی‌ماند.