گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۹۱

چشم تو ز دلها چه خبر داشته باشد
آن بیخبر از ما چه خبر داشته باشد
از ما دل شیدا چه خبر داشته باشد
مشغول تو از ما چه خبر داشته باشد
حیران تو یک عمر ابدهرکه نبوده است
زان قامت رعنا چه خبر داشته باشد
در عالم حیرت مبود تفرقه را راه
محو تو ز دنیا چه خبر داشته باشد
کوتاه نظر رتبه حسن تو چه داند
سوزن ز مسیحا چه خبر داشته باشد
هر لحظه نسیم سحر امروز به رنگی است
تا زان گل رعنا چه خبر داشته باشد
در حلقه چشمی چه قدر جلوه کند حسن
گرداب ز دریا چه خبر داشته باشد
آن را که نبرده است برون بیخودی از خویش
از دامن صحرا چه خبرداشته باشد
طفلی که بود بال وپرش دامن مادر
از سیر و تماشا چه خبر داشته باشد
بویی که جدا شد ز گل از گل نکند یاد
از ما دل شیدا چه خبر داشته باشد
از زاهد بی مغز مجو معرفت حق
کف از دل دریا چه خبر داشته باشد
هرکس که نداده است ز کف دامن فرصت
از گمشده ما چه خبر داشته باشد
آن خواجه غافل که فرو رفته به دنیا
از عالم بالا چه خبر داشته باشد
آن چشم سیه مست که از خود خبرش نیست
صائب ز دل ما چه خبر داشته باشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم تو ز دلها چه خبر داشته باشد
آن بیخبر از ما چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: چشم تو که به دل‌ها پا گذاشته چه خبر دارد؟ کسی که از ما بی‌خبر است، چه چیزی می‌داند؟
از ما دل شیدا چه خبر داشته باشد
مشغول تو از ما چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: دل عاشق ما چه اطلاعی از حال و احوال ما دارد وقتی که توجهش به تو و عشق تو مشغول است؟
حیران تو یک عمر ابدهرکه نبوده است
زان قامت رعنا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: من یک عمر در حیرتم که از آن قامت زیبا چه خبر دارم، در حالی که هیچ خبری از آن نبوده است.
در عالم حیرت مبود تفرقه را راه
محو تو ز دنیا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: در دنیا و دنیایی که پر از گیجی و حیرت است، تفکیک و جدایی وجود ندارد. حال و وضعیت تو در این جهان به قدری عمیق و ناپیداست که به سختی می‌توانی از آن آگاهی پیدا کنی.
کوتاه نظر رتبه حسن تو چه داند
سوزن ز مسیحا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: کسی که دیدگاه محدودی دارد، نمی‌تواند ارزش و مقام زیبایی تو را درک کند. او مانند سوزنی است که از معجزات مسیحا بی‌خبر است و نمی‌تواند به عمق واقعیات پی ببرد.
هر لحظه نسیم سحر امروز به رنگی است
تا زان گل رعنا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: هر لحظه از صبح امروز بویی تازه و رنگی متفاوت دارد و این حالت را فقط گل زیبا و خوشبو می‌تواند درک کند.
در حلقه چشمی چه قدر جلوه کند حسن
گرداب ز دریا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: در چشمان کسی چه زیبایی‌ای می‌تواند جلوه کند، در حالی که گرداب دریا چه خبرها و رازهایی دارد.
آن را که نبرده است برون بیخودی از خویش
از دامن صحرا چه خبرداشته باشد
هوش مصنوعی: کسی که به دور از خود واقعی‌اش است و خود را نادهنده می‌داند، نمی‌تواند از دنیای بیرون و زیبایی‌های طبیعت درک و آگاهی داشته باشد.
طفلی که بود بال وپرش دامن مادر
از سیر و تماشا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: کودکی که هنوز رشد نکرده و در آغوش مادر است، چگونه می‌تواند از دنیای بیرون و زیبایی‌های آن اطلاعاتی داشته باشد؟
بویی که جدا شد ز گل از گل نکند یاد
از ما دل شیدا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: بوی گل که از آن جدا می‌شود، دیگر نمی‌تواند ما را به یاد آورد. دل عاشق هم که در این حال است، از چه چیزی خبر دارد؟
از زاهد بی مغز مجو معرفت حق
کف از دل دریا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: از فرد زاهدی که دانش و درک واقعی ندارد، انتظار معرفت و شناخت خدا را نداشته باش، زیرا او مثل کسی است که از دل دریا آگاهی ندارد و نمی‌تواند عمق آن را بفهمد.
هرکس که نداده است ز کف دامن فرصت
از گمشده ما چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که از دست دادن فرصتی رنج نمی‌برد، نمی‌تواند از وضعیتی که ما در آن قرار داریم باخبر باشد.
آن خواجه غافل که فرو رفته به دنیا
از عالم بالا چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: آن شخص بی‌خبر که در دنیای مادی غرق شده، چگونه می‌تواند از مقام‌های بلند و معنوی آگاهی داشته باشد؟
آن چشم سیه مست که از خود خبرش نیست
صائب ز دل ما چه خبر داشته باشد
هوش مصنوعی: چشمان سیاه و مست او، خود را نمی‌شناسند؛ پس چگونه می‌توانند از دل ما باخبر باشند؟