غزل شمارهٔ ۴۳۷۹
جان در بدن خاکی ما زنگ برآورد
این گوهر صاف از صدف این رنگ برآورد
در قطره چه مقدار کند جلوه محیطی
این دایره ها چشم مرا تنگ برآورد
در هر هنری دست دگر بود چو سروم
در جیب ز افسردگیم زنگ برآورد
عشق تو حوالت به دل سوخته ام کرد
تا همچو شرارم ز دل سنگ برآورد
تمکین خرد را که ز کوه است گرانتر
سیلاب خرام تو سبک سنگ برآورد
بردار دل از خویش که در هر کششی عشق
چندین پسر ادهم از اورنگ برآورد
از عشق تو گردید تن خاکیم اکسیر
از پرتو می جام من این رنگ برآورد
از خشکی زهار فرو شست جهان را
این مطرب تردست چه آهنگ برآورد
برآینه ام طوطی خوش حرف گران است
روشن گهری خلق مرا تنگ برآورد
یارب نشود تنگدل آن غنچه خندان
هر چند که ما را ز دل تنگ برآورد
زان جلوه مستانه که باد سحری کرد
چون غنچه ام از پیرهن زنگ برآورد
در عشق تو شد محو هر آن نقش که ایام
با خون دل از پرده نیرنگ برآورد
چشم تو غزالی است که دیوانه ما را
از پنجه شیران قوی چنگ برآورد
هر داغ ز سر تا قدمش حلقه درسی است
عشق تو کسی را که ز فرهنگ برآورد
صائب تو قدح نوش که کیفیت آن چشم
ما را ز خمار می گلرنگ برآورد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان در بدن خاکی ما زنگ برآورد
این گوهر صاف از صدف این رنگ برآورد
هوش مصنوعی: روح ما که در این بدن خاکی و مادی قرار دارد، از قفس این جسم برون آمده و جوهر ناب و خالصی را به وجود آورده است.
در قطره چه مقدار کند جلوه محیطی
این دایره ها چشم مرا تنگ برآورد
هوش مصنوعی: درون یک قطره چقدر زیبایی و جلوهگری وجود دارد که این دایرهها، چشم مرا تنگ کرده و به چالش کشیدهاند.
در هر هنری دست دگر بود چو سروم
در جیب ز افسردگیم زنگ برآورد
هوش مصنوعی: در هر هنری، کار و هنر دیگری وجود دارد. مانند این که من از افسردگی در جیبم چیزی دارم که به صدا درآمده است.
عشق تو حوالت به دل سوخته ام کرد
تا همچو شرارم ز دل سنگ برآورد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد تا دل سوزان من مانند شعلهای از دل سنگی به بیرون برآید.
تمکین خرد را که ز کوه است گرانتر
سیلاب خرام تو سبک سنگ برآورد
هوش مصنوعی: توانمندی و قدرت عقل و خرد را که از کوه سنگینتر است، سیلابی از حرکات نرم و سبک تو را نیز برمیدارد.
بردار دل از خویش که در هر کششی عشق
چندین پسر ادهم از اورنگ برآورد
هوش مصنوعی: دل را از خود دور کن، زیرا در هر تلاشی برای عشق، چندین فرزند از نسل ادهم به وجود میآید.
از عشق تو گردید تن خاکیم اکسیر
از پرتو می جام من این رنگ برآورد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، ما به خاک تبدیل شدهایم و از نوری که از میجامم میتابد، به این رنگ در آمدیم.
از خشکی زهار فرو شست جهان را
این مطرب تردست چه آهنگ برآورد
هوش مصنوعی: از خشکیهای زمین، جهانی را شستشو داد و این نوازندهی چابک چه آهنگی را به صدا درآورد.
برآینه ام طوطی خوش حرف گران است
روشن گهری خلق مرا تنگ برآورد
هوش مصنوعی: من در آینهام، مانند یک طوطی زیبا سخن میگویم، ولی این کلمات گرانبها و روشنند و گاهی مرا به تنگنا میکشند.
یارب نشود تنگدل آن غنچه خندان
هر چند که ما را ز دل تنگ برآورد
هوش مصنوعی: خدایا نگذار که آن غنچه خوشبخت و خندان، دلتنگ و ناراحت شود، هرچند که ما از دل تنگ و ناراحتی خود رنج میبریم.
زان جلوه مستانه که باد سحری کرد
چون غنچه ام از پیرهن زنگ برآورد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبهای که در صبحگاهان به وجود آمد، من مثل غنچهای شاداب از لباس تنگم بیرون آمدم.
در عشق تو شد محو هر آن نقش که ایام
با خون دل از پرده نیرنگ برآورد
هوش مصنوعی: در عشق تو، تمام نقشی که روزگار با درد و رنج به نمایش گذاشت، محو شد.
چشم تو غزالی است که دیوانه ما را
از پنجه شیران قوی چنگ برآورد
هوش مصنوعی: چشم تو مانند غزال زیبایی است که ما را از چنگال قویترین شیران رهانیده است.
هر داغ ز سر تا قدمش حلقه درسی است
عشق تو کسی را که ز فرهنگ برآورد
هوش مصنوعی: هر زخم و غمی که بر تن اوست، نشاندهندهٔ درسهایی است که از عشق تو آموخته است. عشق تو فردی را ساخته که از دانش و فرهنگ به اوج رسیده است.
صائب تو قدح نوش که کیفیت آن چشم
ما را ز خمار می گلرنگ برآورد
هوش مصنوعی: ای صائب، لیوان شراب را بیاور که زیبایی آن چشمان ما را از مستی گلِ خوش رنگ بیدار کرد.

صائب