غزل شمارهٔ ۴۳۷۸
گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد
نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد
خورشید نفس سوخته آمد به تماشا
تا آن رخ گلگون خط شبرنگ برآورد
از آتش رخسار تو داغی به جگر داشت
هر لاله که سر از جگر سنگ برآورد
با سینه آتش چه کند ناخن خاشاک
نتوان به خراش دل ما چنگ برآورد
از دل به زبان نامده گردید سخن سبز
در سینه من بس که نفس زنگ برآورد
با زور محبت چه کند سختی هجران
معشوقه خود کوهکن از سنگ برآورد
سیمای خزان بود گل روی سخن را
صائب ز دم گرم من این رنگ برآورد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد
نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد
هوش مصنوعی: اگر کسی غیر از من بخواهد تو را به فریب از من دور کند، نمیتواند در دل من احساسات عمیق را همچون گل و سنگ بیرون بکشد.
خورشید نفس سوخته آمد به تماشا
تا آن رخ گلگون خط شبرنگ برآورد
هوش مصنوعی: خورشید با حالتی دلسوخته و ناراحت به تماشا آمد تا چهره زیبا و گلگون خود را به نمایش بگذارد.
از آتش رخسار تو داغی به جگر داشت
هر لاله که سر از جگر سنگ برآورد
هوش مصنوعی: هر لالهای که از دل سنگ بیرون میآید، به خاطر آتش زیبایی چهره تو، داغی در دلش حس میکند.
با سینه آتش چه کند ناخن خاشاک
نتوان به خراش دل ما چنگ برآورد
هوش مصنوعی: اگر دل کسی در آتش عشق میسوزد، هیچ چیز کوچک مثل ناخن خاشاک نمیتواند به عمق احساسات او آسیب بزند یا آن را خراش دهد، زیرا درد و رنج او فراتر از این چیزهاست.
از دل به زبان نامده گردید سخن سبز
در سینه من بس که نفس زنگ برآورد
هوش مصنوعی: سخن خوب و خوشی از قلبم به زبان نیامده، اما در درونم به قدری احساس و شوق وجود دارد که نفس کشیدن، صداهایی شاداب و سرسبز خلق کرده است.
با زور محبت چه کند سختی هجران
معشوقه خود کوهکن از سنگ برآورد
هوش مصنوعی: عاشق با قدرت عشق میتواند بر دشواریهای جدایی از معشوق خود غلبه کند، همانطور که کوهکن با تلاش و قدرت از سنگ کوه کندهکاری میکند.
سیمای خزان بود گل روی سخن را
صائب ز دم گرم من این رنگ برآورد
هوش مصنوعی: چهرهی سخن در فصل خزان به مانند گل محزون و پژمرده است، ولی از دمی که من با شور و حرارت صحبت میکنم، رنگ و زندگی دوبارهای به آن میبخشد.

صائب