گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۷۲

دل چون تهی از دردوغم یار توان کرد
این ظلم چسان بر دل افگار توان کرد
هر دل که پرازخون شود از داغ عزیزان
از گریه محال است سبکبار توان کرد
این درد نه دردی است که بیرون رود از دل
این داغ نه داغی است که هموار توان کرد
آن صبر نداریم که خاموش نشینیم
آن زهره نداریم که اظهار توان کرد
ما بیخبران نقش سراپرده خوابیم
ماراچه خیال است که بیدار توان کرد
چون لاله درین سبز چمن داغ جگر سوز
تحصیل به خونابه بسیار توان کرد
اکنون که خبر دارشد از چاشنی درد
مشکل که علاج دل بیمار توان کرد
دستی که گل آلود شد از سبحه تزویر
چون در کمر رشته زنار توان کرد
در معرکه عشق که گردون سپر انداخت
با بیجگری صبر چه مقدار توان کرد
قرب خس و خارست جگرسوز وگرنه
سیر چمن از رخنه دیوار توان کرد
از روزنه عالم غیب است فتوحات
چون قطع امید از دهن یار توان کرد
غم نیز ز بیتابی ما روی نهان کرد
صائب به چه تسکین دل زار توان کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل چون تهی از دردوغم یار توان کرد
این ظلم چسان بر دل افگار توان کرد
هوش مصنوعی: دل وقتی از درد و غم یار خالی باشد، چگونه می‌تواند این همه ظلم و سختی را تحمل کند؟
هر دل که پرازخون شود از داغ عزیزان
از گریه محال است سبکبار توان کرد
هوش مصنوعی: هر دلی که به خاطر از دست دادن عزیزانش دردمند و غمگین باشد، نمی‌تواند به راحتی و بدون احساس گناه و داغ آن را فراموش کند.
این درد نه دردی است که بیرون رود از دل
این داغ نه داغی است که هموار توان کرد
هوش مصنوعی: این درد، حالتی نیست که بتوان از دل بیرونش کرد و این زخم، زخمی نیست که بتوان به راحتی برطرفش نمود.
آن صبر نداریم که خاموش نشینیم
آن زهره نداریم که اظهار توان کرد
هوش مصنوعی: ما آنقدر صبوری نداریم که ساکت بمانیم و آنقدر جسارت نداریم که قدرت خود را ابراز کنیم.
ما بیخبران نقش سراپرده خوابیم
ماراچه خیال است که بیدار توان کرد
هوش مصنوعی: ما از حقیقت بی‌خبر و در عالم خواب و خیالی به سر می‌بریم و در این حالت چه چیزی می‌تواند ما را از خواب بیدار کند؟
چون لاله درین سبز چمن داغ جگر سوز
تحصیل به خونابه بسیار توان کرد
هوش مصنوعی: در این دشت سبز مانند لاله، برای رسیدن به هدف‌های بزرگ و پررنگ، باید با درد و رنج بسیار روبه‌رو شویم.
اکنون که خبر دارشد از چاشنی درد
مشکل که علاج دل بیمار توان کرد
هوش مصنوعی: اکنون که از درد و مشکلات دل بیمار آگاه شده‌ای، می‌توان برای رفع این مشکلات چاره‌ای اندیشید.
دستی که گل آلود شد از سبحه تزویر
چون در کمر رشته زنار توان کرد
هوش مصنوعی: دست مَشغول به کار ناپاک و فریب است و وقتی که از این کارها بگذرد، نمی‌تواند به راحتی از بار گناه و نیرنگی که انجام داده رهایی یابد.
در معرکه عشق که گردون سپر انداخت
با بیجگری صبر چه مقدار توان کرد
هوش مصنوعی: در میدان عشق، وقتی که تمام دنیا تسلیم شده است، چه اندازه می‌توان با صبوری و شکیبایی پیش رفت و مقاومت کرد؟
قرب خس و خارست جگرسوز وگرنه
سیر چمن از رخنه دیوار توان کرد
هوش مصنوعی: عشق به محبوب، حتی با درد و رنجی که به همراه دارد، ارزشمند است و اگرچه ممکن است از دوری او ناراحت باشیم، اما زیبایی و خوشبویی طبیعت نمی‌تواند جای خالی او را پر کند.
از روزنه عالم غیب است فتوحات
چون قطع امید از دهن یار توان کرد
هوش مصنوعی: فتوحات و دستاوردهای بزرگ از طریق نگرش به دنیای پنهان و ناشناخته به دست می‌آیند، همان‌طور که زمانی که از حمایت و محبت یار ناامید می‌شویم، می‌توانیم به استقلال و قدرت درونی خود پی ببریم.
غم نیز ز بیتابی ما روی نهان کرد
صائب به چه تسکین دل زار توان کرد
هوش مصنوعی: غم هم به خاطر بی‌تابی ما، خود را پنهان کرده است. صائب، چه تسکینی می‌تواند برای دل زار ما وجود داشته باشد؟