غزل شمارهٔ ۴۲۲۹
چشمی کز انتظار سفیدش نمی کنند
آیینه دار صبح امیدش نمی کنند
خونهای مرده قابل تلقین فیض نیست
رحم است بر کسی که شهیدش نمی کنند
از باز دید حاصل عمرم به باد رفت
آسوده آن که دیدن عیدش نمی کنند
باشد گران چو زنگ بر آیینه خاطران
هر طوطیی که گفت وشنیدش نمی کنند
از دور باش وحشت مجنون هنوز خلق
آرام زیر سایه بیدش نمی کنند
هر کس نکرد نامه خود را چو شب سیاه
از صبح عفو نامه سفیدش نمی کنند
در حشر چشم بسته سر از خاک برکند
اینجا کسی که صاحب دیدش نمی کنند
قفلی که بر گشایش غیبی است چشم او
منت پذیر هیچ کلیدش نمی کنند
دارند التفات به هر کس شکرلبان
بی زهر در پیاله نبیدش نمی کنند
صائب سیاه خانه صحرای محشرست
از گریه هر دلی که سفیدش نمی کنند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمی کز انتظار سفیدش نمی کنند
آیینه دار صبح امیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: چشمهایی که در انتظار روشنایی و روشنی هستند، هیچگاه انتظار بازتاب صبح و امید را ندارند.
خونهای مرده قابل تلقین فیض نیست
رحم است بر کسی که شهیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که در آرزوی شهادت و فداکاری هستند، نباید به خونهای اهریمنی و بیفایده توجه کنند. رحم و شفقت بر کسانی که مورد ظلم و ستم قرار میگیرند، لازم است، زیرا آنها افرادی هستند که به حق و حقیقت نرسیدهاند و شهادت را تجربه نکردهاند. در واقع، از ارزش و اهمیت فداکاری در راه حق و حقیقت سخن میگوید.
از باز دید حاصل عمرم به باد رفت
آسوده آن که دیدن عیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: از نگاه من، عمرم به هدر رفته است. کسی آسودهخاطر است که دیگران به دیدنش نمیآیند.
باشد گران چو زنگ بر آیینه خاطران
هر طوطیی که گفت وشنیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: اگرچه گران و سنگین است مانند زنگ بر روی آینه، اما هر طوطیای که چیزی بگوید یا بشنود، آن را فراموش میکند.
از دور باش وحشت مجنون هنوز خلق
آرام زیر سایه بیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: از فاصلهای دور، ترس و تنهایی عشق دیوانه همچنان برقرار است و مردم هنوز در زیر سایه درخت بیدش آرامش نمییابند.
هر کس نکرد نامه خود را چو شب سیاه
از صبح عفو نامه سفیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: هر کسی که عملش مانند شب تیره باشد، از صبح عفو، نامهای سفید و پاک نمیگیرد.
در حشر چشم بسته سر از خاک برکند
اینجا کسی که صاحب دیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی که توانایی دیدن و فهم درست را دارد، از زیر خاک برمیخیزد و میداند که دیگران نمیتوانند او را درک کنند.
قفلی که بر گشایش غیبی است چشم او
منت پذیر هیچ کلیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: چشمی که به برکت غیبی می نگرد، هرگز به کلیدی برای باز شدن نیاز ندارد؛ او همواره پذیرای خفایای الهی است.
دارند التفات به هر کس شکرلبان
بی زهر در پیاله نبیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: همه به زیبایی و مهربانی دیگران توجه دارند، اما کسی که دلش شاداب و خندان است، هیچ گاه شر و زهر را در دل نمیپروراند.
صائب سیاه خانه صحرای محشرست
از گریه هر دلی که سفیدش نمی کنند
هوش مصنوعی: در روز قیامت، دلهایی که از غم و گریه پاک نشدهاند، همچون خانهای تاریک و بینور خواهند بود. این دلها باید با اشک و اندوه خود، به روشنی و شادی برسند.

صائب