غزل شمارهٔ ۴۲۱۳
بعد از فنا ز هستی ما شور شد بلند
از چوب دار رایت منصور شد بلند
نتوان به خاک خون مرا پایمال کرد
شور قیامت زلب گور شد بلند
در دور خط دهان توشیرین کلام شد
گرد شکر ز قافله مور شد بلند
از ترک خانمان به طلبکاری کلیم
دست نوازش شجر طور شد بلند
رازی که سر به مهر ادب بود عمرها
آخر ز کاسه سر منصور شد بلند
پروانه نجات به دست آورد چو شمع
دستی که در دل شب دیجور شد بلند
بلبل نبرد راه ز مستی به وصل گل
چندان که دست شاخ گل از دور شد بلند
فریاد از درازی شبهاست خسته را
از زلف ناله دل رنجور شد بلند
در دیده ستاره نمک ریخت خواب تلخ
از خنده نهان که این شور شد بلند
در هیچ تربتی نبود شمع خانه زاد
از خاک کشتگان تو این نور شد بلند
آزار خلق اگر نبود برق خانمان
آتش چرا ز خانه زنبور شد بلند
چون زلفهای عاریه کوتاه گرد نیست
هر همتی که از می انگور شد بلند
گلبانگ عشق پرده نشین بود سالها
از صائب این ترانه مستور شدبلند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بعد از فنا ز هستی ما شور شد بلند
از چوب دار رایت منصور شد بلند
هوش مصنوعی: پس از نابودی و زوال وجود ما، صدای بلندی به گوش میرسد؛ مانند صدای به دار آویختن که نماد پیروزی منصور شده است.
نتوان به خاک خون مرا پایمال کرد
شور قیامت زلب گور شد بلند
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند خون من را زیر پا بگذارد؛ در روز قیامت، صدا و فریاد من از گور بلند خواهد شد.
در دور خط دهان توشیرین کلام شد
گرد شکر ز قافله مور شد بلند
هوش مصنوعی: در دایرهی لبانت، صحبتهای شیرینی وجود دارد که مانند شکر میچرخد و در جمع دیگران، مانند مور از زمین بلند میشود.
از ترک خانمان به طلبکاری کلیم
دست نوازش شجر طور شد بلند
هوش مصنوعی: این بیت به معنای جستجوی کمک و حمایت از یک منبع طبیعی و مقدس است. اشاره به حالتی دارد که فردی، در جستجوی آرامش یا پناه، به درختی در کوه طور (مکانی مقدس) میرسد که ظاهراً او را مورد نوازش و حمایت قرار میدهد. این تصویر، نمادی از ارتباط انسان با طبیعت و جستجوی راحتی در جایی امن و مقدس است.
رازی که سر به مهر ادب بود عمرها
آخر ز کاسه سر منصور شد بلند
هوش مصنوعی: کسی که رازهای بزرگ و پنهانی را با ادب و احتیاط در دل خود نگه داشته باشد، در نهایت روزی این راز برملا میشود و بهطور ناگهانی در معرض توجه قرار میگیرد.
پروانه نجات به دست آورد چو شمع
دستی که در دل شب دیجور شد بلند
هوش مصنوعی: پروانه با کمک شمع، از تاریکی شب رهایی یافت و در دل شب پر از ظلمت، موفق به بلند شدن شد.
بلبل نبرد راه ز مستی به وصل گل
چندان که دست شاخ گل از دور شد بلند
هوش مصنوعی: پرندهای که از شوق و شیدایی به باغ گل نزدیک میشود، نمیتواند به راه خود ادامه دهد تا زمانی که شاخه گل را از دور ببیند و به آن برسد.
فریاد از درازی شبهاست خسته را
از زلف ناله دل رنجور شد بلند
هوش مصنوعی: صدای ناله و آهی بلند از خستگی شبهای طولانی به گوش میرسد، گویی زلف معشوق در حال رنجاندن دل مدام دردمند است.
در دیده ستاره نمک ریخت خواب تلخ
از خنده نهان که این شور شد بلند
هوش مصنوعی: در چشمها، مانند ستارهها، نمک پاشیده شده و خواب تلخی که از خنده پنهان مانده، باعث شده است که این اتفاق به شور و هیجان تبدیل شود.
در هیچ تربتی نبود شمع خانه زاد
از خاک کشتگان تو این نور شد بلند
هوش مصنوعی: در هیچ مکانی، شمعی که نمایانگر محبت و یاد تو باشد وجود ندارد، اما این نور که از خاک مردگان تو برخاسته، به بلندی و روشنی خود ادامه میدهد.
آزار خلق اگر نبود برق خانمان
آتش چرا ز خانه زنبور شد بلند
هوش مصنوعی: اگر انسانها دیگران را آزار نمیدادند، چرا باید آتشِ خانمان بر افروخته میشد و درد و رنج به وجود میآمد؟
چون زلفهای عاریه کوتاه گرد نیست
هر همتی که از می انگور شد بلند
هوش مصنوعی: زلفهای عاریهای نمیتوانند به بلندی و زیبایی برسند؛ بنابراین، هر تلاشی که از شراب انگور ناشی شود، نمیتواند باعث ارتقاء آنها شود.
گلبانگ عشق پرده نشین بود سالها
از صائب این ترانه مستور شدبلند
هوش مصنوعی: صدای عشق سالها پنهان بود و این ترانه از صائب به دور ماند.