غزل شمارهٔ ۴۲۰۵
عاشق حذر ز آتش سودا نمی کند
مجنون ز چشم شیر محابا نمی کند
رطل گران نکرد دوا رعشه مرا
لنگر علاج شورش دریا نمی کند
گرد سبک عنان چه گرانی برد ز کوه
صندل علاج درد سر ما نمی کند
افروخت شمع طور ز بیتابی کلیم
کاری که صبر کرد تقاضا نمی کند
ارزانی خموشی و بند گران اوست
حرفی که چون نسیم دلی وا نمی کند
حج پیاده در قدم اهل دل بود
صائب چرا زیارت دلها نمی کند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشق حذر ز آتش سودا نمی کند
مجنون ز چشم شیر محابا نمی کند
هوش مصنوعی: عاشق از خطر عشق نمی ترسد و هیچ احتیاطی نمی کند؛ مانند مجنون که از زیبایی چشم محبوبش هیچ هراسی ندارد.
رطل گران نکرد دوا رعشه مرا
لنگر علاج شورش دریا نمی کند
هوش مصنوعی: وزن سنگین دارو نتوانسته است لرزش مرا درمان کند؛ همانطور که لنگر نمیتواند طغیان دریا را آرام کند.
گرد سبک عنان چه گرانی برد ز کوه
صندل علاج درد سر ما نمی کند
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که پرندهای سبک بال از کوه پایین میآید و با خود بویی خوش به ارمغان میآورد، اما این بوی خوش نمیتواند درمانی برای غمها و دردهای ما باشد. به عبارتی دیگر، زیبایی و خوشیهای گذرا نمیتوانند مشکلات عمیق و دردهای واقعی زندگی را برطرف کنند.
افروخت شمع طور ز بیتابی کلیم
کاری که صبر کرد تقاضا نمی کند
هوش مصنوعی: کلیم به شدت دلتنگی و اشتیاق خود را مانند شعلهای در کوه طور به نمایش گذاشت، و در این حالت، صبرش دیگر از او خواستهای نمیکند.
ارزانی خموشی و بند گران اوست
حرفی که چون نسیم دلی وا نمی کند
هوش مصنوعی: سکوت و بیصدایی قیمت پایینی دارد، اما کلامی که به راحتی دلها را نمیگشاید، بار سنگینی بر دوش دارد.
حج پیاده در قدم اهل دل بود
صائب چرا زیارت دلها نمی کند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوع زیارت و ارزش آن اشاره میکند. او بیان میکند که ارزش واقعی حج و زیارت در دل روحانی و معنوی است و نه فقط قدم زدن در مکانهای مقدس. در واقع، او به این نکته اشاره دارد که اگر دلها و روحها به سمت خداوند گرایش داشته باشند، خود به خود میتوانند به زیارت حقیقی نائل شوند. بنابراین، زیارت باید از عمق وجود انسان نشأت بگیرد و فقط به ظاهر محدود نشود.

صائب