غزل شمارهٔ ۴۱۴۶
جمعی که افسر از خرد خام کرده اند
از بحر اختصار به یک جام کرده اند
در بند غم منال که مرغان دوربین
سیر چمن ز روزنه دام کرده اند
مستان ز قید شنبه وآدینه فارغند
رو در پیاله پشت به ایام کرده اند
در علم آشنایی آن چشم عاجزند
آنان که وحش را به فسون رام کرده اند
صد بر گریز ناخن تدبیر دیده است
این غنچه گره که دلش نام کرده اند
صائب ز آگهی است که دریاکشان عشق
عادت به خامشی چو لب جام کرده اند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جمعی که افسر از خرد خام کرده اند
از بحر اختصار به یک جام کرده اند
هوش مصنوعی: گروهی که به وسیلهی خرد و عقل خود، از تجربههای تلخ و شیرین گذشته بهره گرفتهاند، برای کوتاهی سخن، تمامی این تجربیات را در یک نقطه جمع کردهاند.
در بند غم منال که مرغان دوربین
سیر چمن ز روزنه دام کرده اند
هوش مصنوعی: در نگرانیهای خود غرق نشو، زیرا پرندگان زیبای باغ به دور از دامها، از روزنهها به تماشای زیباییهای چمن نشستهاند.
مستان ز قید شنبه وآدینه فارغند
رو در پیاله پشت به ایام کرده اند
هوش مصنوعی: مستها از محدودیتهای روزهای شنبه و آدینه آزادند و به خاطر مشغولیتهایشان در پیاله (جام) نوشیدنی، به روزها و زمان اهمیت نمیدهند.
در علم آشنایی آن چشم عاجزند
آنان که وحش را به فسون رام کرده اند
هوش مصنوعی: افرادی که به علم و آگاهی دست یافتهاند، به خوبی میدانند که چشمان کسانی که از واقعیتهای طبیعت بیخبرند، نمیتوانند حیوانات وحشی را به راحتی تحت کنترل درآورند. کسانی که توانستهاند وحشیت حیوانات را با mágik یا فریب رام کنند، در حقیقت به عمق علم و آگاهی دست یافتهاند و دیگران در این زمینه نابینا هستند.
صد بر گریز ناخن تدبیر دیده است
این غنچه گره که دلش نام کرده اند
هوش مصنوعی: این غنچه که دل نام دارد، به دلایلی چند، دچار نگرانی و تردید است و به نظر میرسد که حتی تدبیر و چارهجویی هم نمیتواند آن را از گریز نجات دهد.
صائب ز آگهی است که دریاکشان عشق
عادت به خامشی چو لب جام کرده اند
هوش مصنوعی: عاشقان، با آگاهی و شناختی که از خود و عشق دارند، مانند لب جام که آرام و خاموش است، به سکوت عادت کردهاند.