غزل شمارهٔ ۴۱۲۹
در کوی عشق بر رخ کس در نبستهاند
این در به روی مومن و کافر نبستهاند
در پله صفای نظر خوب و بد یکی است
بر هیچ روی آینه را در نبستهاند
خود بین نمیشود نرود خشک لب به خاک
این سد همین به روی سکندر نبستهاند
با آتشین نفس چه کند مهر خاموشی
هرگز به موم روزن مجمر نبستهاند
از اهل دل چگونه شمارند غنچه را
هرگز چو اهل دل به گره زر نبستهاند
در خاک اهل شوق همان در کشاکشند
مانند خواب نقش به بستر نبستهاند
صائب درین چمن که پر از نقش دلکش است
نقشی ز خط یار نکوتر نبستهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در کوی عشق بر رخ کس در نبستهاند
این در به روی مومن و کافر نبستهاند
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، درب دل هیچکس بسته نیست و این در برای همه، چه مؤمن و چه کافر، باز است.
در پله صفای نظر خوب و بد یکی است
بر هیچ روی آینه را در نبستهاند
هوش مصنوعی: در نگاه پاک و صادق، خوب و بد تفاوتی ندارند. آینه را به هیچ دلیلی نمیتوان بست.
خود بین نمیشود نرود خشک لب به خاک
این سد همین به روی سکندر نبستهاند
هوش مصنوعی: کسی که خود را فقط در فکر خود میبیند، نمیتواند از جایی که خشک و بیحیات است، به سوی زمین برود. این سد، تنها محدودیتی برای کسی نیست و به خاطر همین، به سکندر هم مانع نشده است.
با آتشین نفس چه کند مهر خاموشی
هرگز به موم روزن مجمر نبستهاند
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق، مانند نفسی آتشین است که نمیتواند در سکوت و خاموشی باقی بماند. عشق حقیقی هرگز به راحتی به حالتی ساکن و بیتحرک درنمیآید، بلکه همیشه در حال شعلهور بودن است.
از اهل دل چگونه شمارند غنچه را
هرگز چو اهل دل به گره زر نبستهاند
هوش مصنوعی: چگونه میتوان غنچه را از نظر اهل دل شمرد، در حالی که آنها هرگز دلشان به زرق و برق مادی گره نخورده است؟
در خاک اهل شوق همان در کشاکشند
مانند خواب نقش به بستر نبستهاند
هوش مصنوعی: در میان اهل عشق، افرادی هستند که همچون خوابهایی که بر بستر تثبیت نشدهاند، در تلاش و جنب و جوش هستند و در حال جستجو و کشمکشاند.
صائب درین چمن که پر از نقش دلکش است
نقشی ز خط یار نکوتر نبستهاند
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا که پر از طرحها و زیباییهاست، هیچ کدام از نقشها به زیبایی خط یار نیستند.

صائب