گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۹۷

زین درد بی شمار که دل را نصیب شد
خواهد زراه تجربه آخرطبیب شد
نتوان نگاه داشت به زنجیر در بهشت
چشمی که آشنا به خط دلفریب شد
غیرت به بی نیازی من می برند خلق
تا درد بی دوای تو ما را نصیب شد
تیغ برهنه فلک از شرم غمزه ات
زندانی نیام چو تیغ خطیب شد
دلسرد کرد روی تو پروانه را زشمع
گل در زمان حسن تو بی عندلیب شد
چون شانه چاک شد دل شمشاد قامتان
روزی که سرو قامت او جامه زیب شد
گیرایی کمند پروبال جرات است
خال تو از دمیدن خط دلفریب شد
غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش
هر خط باطلی که کشیدم صلیب شد
تا ذوق خاکبازی طفلانه یافتم
دیوار و در به تربیت من ادیب شد
ما از شکست گوهر خود داغ نیستیم
داغیم از این که گرد یتیمی غریب شد
غافل نشد دمی زنظر بازی خیال
صائب زوصل یار اگر بی نصیب شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زین درد بی شمار که دل را نصیب شد
خواهد زراه تجربه آخرطبیب شد
هوش مصنوعی: از درد فراوانی که به دل رسید، سرانجام با تجربه‌ای که به دست آمد، پزشک بهبودی پیدا کرد.
نتوان نگاه داشت به زنجیر در بهشت
چشمی که آشنا به خط دلفریب شد
هوش مصنوعی: نمی‌توان چشمی را که با زیبایی‌های دل‌انگیز آشنا شده، در بهشت و در زنجیر نگاه داشت.
غیرت به بی نیازی من می برند خلق
تا درد بی دوای تو ما را نصیب شد
هوش مصنوعی: دیگران به خاطر بی نیازی من به حسد و غیرت می‌پردازند، اما من تنها به درد و رنج بی‌خود و درمان تو دچار شده‌ام.
تیغ برهنه فلک از شرم غمزه ات
زندانی نیام چو تیغ خطیب شد
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی توصیف می‌شود که آسمان (فلک) به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان تو (غمزه) به سختی و درد دچار شده است، به گونه‌ای که مانند یک سخنران (خطیب) که برای بیان خود به تیغی برهنه و تند نیاز دارد، آسمان نیز به تماشا و تحسین تو در سختی به سر می‌برد.
دلسرد کرد روی تو پروانه را زشمع
گل در زمان حسن تو بی عندلیب شد
هوش مصنوعی: دریغ بر این که زیبایی تو پروانه را از شمع دور کرد و در زمان خوبی تو، گل دیگر هیچ بلبل را به خود جلب نکرد.
چون شانه چاک شد دل شمشاد قامتان
روزی که سرو قامت او جامه زیب شد
هوش مصنوعی: زمانی که قامت بلند او لباس زیبایی به تن کرد، دل‌هایی که مانند شانه‌ای شکسته هستند، از شگفتی و زیبایی او به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند.
گیرایی کمند پروبال جرات است
خال تو از دمیدن خط دلفریب شد
هوش مصنوعی: جاذبه‌ی زیبایی تو باعث شده است که دل و جان من در رنج و شوق باشد، و نشانه‌های خوشگلی تو از زودرس آمدن گناه و خطاها خبر می‌دهد.
غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش
هر خط باطلی که کشیدم صلیب شد
هوش مصنوعی: نگاه کن که تنها در دل کسانی که ایمان ندارند، هر اشتباهی که مرتکب شدم مانند صلیب می‌شود.
تا ذوق خاکبازی طفلانه یافتم
دیوار و در به تربیت من ادیب شد
هوش مصنوعی: وقتی که شوق و ذوق بازی‌های کودکانه‌ام را پیدا کردم، دیوار و در خانه‌ام به نوعی معلم و تربیت‌کننده‌ای برای من شدند.
ما از شکست گوهر خود داغ نیستیم
داغیم از این که گرد یتیمی غریب شد
هوش مصنوعی: ما به خاطر شکست و از دست دادن ارزش خود ناراحت نیستیم، بلکه از این ناراحتیم که در دوری و تنهایی احساس یتیمی کرده‌ایم.
غافل نشد دمی زنظر بازی خیال
صائب زوصل یار اگر بی نصیب شد
هوش مصنوعی: هرگز از خیال و بازی‌های آن غافل نشو، حتی اگر از وصال یار بی‌نصیب باشی.