غزل شمارهٔ ۴۰۹۲
عمری گذشت و نامهٔ جانان نمیرسد
دیری است پیک مصر به کنعان نمیرسد
چشمی به داغ لاله عبث سرخ کردهایم
فیض سیاه کاسه به مهمان نمیرسد
دیروز سیل گریه ز طوفان گذشته بود
امروز پیک اشک به مژگان نمیرسد
در هیچ نشئه نیست که سیری نکردهایم
کیفیتی به صحبت مستان نمیرسد
با آن که حق اوست ادافهمی سخن
صائب به شعر همچو ظفرخان نمیرسد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمری گذشت و نامهٔ جانان نمیرسد
دیری است پیک مصر به کنعان نمیرسد
هوش مصنوعی: سالها سپری شد و پیامی از محبوب نمیرسد. مدتی است که فرستندهای از مصر به کنعان نمیرسد.
چشمی به داغ لاله عبث سرخ کردهایم
فیض سیاه کاسه به مهمان نمیرسد
هوش مصنوعی: با دلخوشی و امید به زیباییها، متوجه میشویم که عشق و زیبایی، بسیاری از احساسات را در ما به وجود میآورد، اما در عین حال، برخی از چیزها هرگز به ما نمیرسد و نمیتوانیم بهراحتی به آنچه میخواهیم، دست یابیم.
دیروز سیل گریه ز طوفان گذشته بود
امروز پیک اشک به مژگان نمیرسد
هوش مصنوعی: دیروز باران اشک به خاطر طوفان و بیتابی گذشته میبارید، اما امروز دیگر حتی پیام اشک هم به مژگان نمیرسد.
در هیچ نشئه نیست که سیری نکردهایم
کیفیتی به صحبت مستان نمیرسد
هوش مصنوعی: هیچ حالتی نیست که ما از آن سیر نشده باشیم و هیچ صحبت مستانهای وجود ندارد که به کیفیت آن نرسد.
با آن که حق اوست ادافهمی سخن
صائب به شعر همچو ظفرخان نمیرسد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه حق او در این امر ثابت است، اما سخن درست و بجا به وسیله شعر به کسی مانند ظفرخان نمیرسد.