گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۵۷

زان قامت بلند نظر باز نگذرد
زین سرو هیچ مرغ به پرواز نگذرد
هنگامه سخن به سخن گرم می شود
صاحب سخن ز چشم سخنسار نگذرد
اشک از غبار خاطر من ره برون نبرد
زین گرد سیل خانه برانداز نگذرد
از سیر لاله زار زند نعل واژگون
برخاک کشتگان اگر از ناز نگذرد
در سینه من است ازان کبک خوشخرام
کوهی کز آن عقاب به پرواز نگذرد
صائب ز عجز نیست ز راه مروت است
فریاد من اگر ز هم آواز نگذرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان قامت بلند نظر باز نگذرد
زین سرو هیچ مرغ به پرواز نگذرد
هوش مصنوعی: به خاطر قامت بلند او، هیچ‌کس نمی‌تواند به او نگاه کند و هیچ پرنده‌ای نمی‌تواند از کنار او پرواز کند.
هنگامه سخن به سخن گرم می شود
صاحب سخن ز چشم سخنسار نگذرد
هوش مصنوعی: زمانی که صحبت آغاز می‌شود، مناظره و گفتگو داغ و پر حرارتی به خود می‌گیرد، به طوری که گوینده نمی‌تواند از دیدگاه‌های دیگر غافل شود.
اشک از غبار خاطر من ره برون نبرد
زین گرد سیل خانه برانداز نگذرد
هوش مصنوعی: اشک‌هایم نمی‌توانند غبار خاطر من را برطرف کنند و این گرد و غباری که بر وجودم نشسته، مثل سیلی است که قادر به ویرانی خانه‌ام نیست.
از سیر لاله زار زند نعل واژگون
برخاک کشتگان اگر از ناز نگذرد
هوش مصنوعی: از زیبایی لاله‌زار، نعل اسب واژگون بر روی خاک کشته‌ها افتاده است و اگر از ناز بگذرد، این وضعیت دگرگون نخواهد شد.
در سینه من است ازان کبک خوشخرام
کوهی کز آن عقاب به پرواز نگذرد
هوش مصنوعی: در درون من، عشق و محبت یک کبک شاد و زیبا وجود دارد که حتی عقاب‌ها نیز نتوانند از آن فاصله بگیرند و پرواز کنند.
صائب ز عجز نیست ز راه مروت است
فریاد من اگر ز هم آواز نگذرد
هوش مصنوعی: من از ناتوانی فریاد نمی‌زنم، بلکه از انصاف و مروت است که صدایم شنیده نمی‌شود.