غزل شمارهٔ ۳۸۳۳
ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد
ازین کلید دو صد در به روی من وا شد
شکست از می روشن خمار من ساقی
عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!
فغان من ز دل سخت یار گشت بلند
ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد
شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان
غبار لشکر خط تا ز دور پیدا شد
که می تواند ازان رو دلیر گل چیدن؟
که حلقه حلقه خط تو چشم بینا شد
درین زمان که کسی دل نمی دهد به سخن
ترحم است بر آن طوطیی که گویا شد
ز حسن عاقبت آن روز ناامید شدم
که حرص پیر ز قد دوتا دوبالا شد
به آن رسیده که چون مور پر برون آرم
ز دوری تو دلم بس که ناشکیبا شد
چه سود ازین که گهر گشت قطره ام، داغم
کز این تعین ناقص جدا ز دریا شد
همان به چشم عزیزان چو خار ناسازم
اگرچه زندگیم صرف در مدارا شد
نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب
ز کار دست من از حسن کارفرما شد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد
ازین کلید دو صد در به روی من وا شد
هوش مصنوعی: از اندوه و نالهام، درهای خوشبختی به رویم گشوده شد و به همین دلیل، فرصتهای زیادی برای من به وجود آمد.
شکست از می روشن خمار من ساقی
عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!
هوش مصنوعی: ساقی، خمار من از می ناب باعث شده که بلای سیاه از سر من دور شود.
فغان من ز دل سخت یار گشت بلند
ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد
هوش مصنوعی: نالههای من از دل سنگدل محبوبم به اوج رسید، مانند نالههای فرهاد که اگر دوباره به کوه برگردد.
شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان
غبار لشکر خط تا ز دور پیدا شد
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهات، زلفی که از تو دور است، همانند غبار لشکری از خطی به دور نمایان شد.
که می تواند ازان رو دلیر گل چیدن؟
که حلقه حلقه خط تو چشم بینا شد
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند از روی شجاعت و بیباکی، دست به گلچین بزند؟ در حالی که خط و نشانی از تو در چشم بینای او نمایان شده است.
درین زمان که کسی دل نمی دهد به سخن
ترحم است بر آن طوطیی که گویا شد
هوش مصنوعی: در زمانی که هیچکس به حرفهای دیگران توجه نمیکند، همدردی با آن طوطی که توانسته حرف بزند، نوعی ترحم است.
ز حسن عاقبت آن روز ناامید شدم
که حرص پیر ز قد دوتا دوبالا شد
هوش مصنوعی: از زیبایی پایان کار آن روز ناامید شدم، چون حس طمع پیر، باعث شد دو بار از قد بلندتر شود.
به آن رسیده که چون مور پر برون آرم
ز دوری تو دلم بس که ناشکیبا شد
هوش مصنوعی: من به حدی رسیدهام که مانند موریانهای که از دوری تو دلم بسیار بیتاب و ناآرام شدهام، میخواهم خود را نشان دهم.
چه سود ازین که گهر گشت قطره ام، داغم
کز این تعین ناقص جدا ز دریا شد
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که من به عنوان یک دُر و گوهر در آمدهام، در حالی که داغم از این است که به خاطر این وجود ناقص، از دریا جدا شدهام؟
همان به چشم عزیزان چو خار ناسازم
اگرچه زندگیم صرف در مدارا شد
هوش مصنوعی: اگرچه زندگیام صرف نرمش و سازش شده است، ولی همچنان برای چشم عزیزانم به اندازه یک خار نازک و بیارزش هستم.
نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب
ز کار دست من از حسن کارفرما شد
هوش مصنوعی: من از توانایی و استعداد خود کمتر از یک سنگتراش نیستم، اما کارهای من به خاطر زیبایی و مهارت معمار شده است.