غزل شمارهٔ ۳۴۹۲
دردمندان که به ناخن جگر خود خستند
چشمه خویش به دریای بقا پیوستند
خود حسابان که کشیدند به دیوان خود را
در همین نشأه ز آشوب قیامت رستند
خاکیانی که به معماری تن کوشیدند
در ره آب بقا سد سکندر بستند
چه بغیر از نفس سوخته حاصل دارند؟
دانه هایی که درین شوره زمین پا بستند
عمر در ماتم احباب به افسوس مبر
شکر کن شکر کز این خواب پریشان جستند
سنگ بر کعبه زنان شیشه خود می شکنند
وای بر سنگدلانی که دلی را خستند
عرق چهره خورشید جهانتاب شوند
شبنمی چند که در دامن گل ننشستند
می توانند به یک حمله دو صد قلب شکست
همچو ابرو دو سر آمد چو بهم پیوستند
دامن وصل شکر در کف جمعی افتاد
که چو نی در جگر خاک کمر را بستند
ای خوش آن مایه درستان که ز بی آزاری
هیچ دل غیر دل خسته خود نشکستند
صائب از خلق جدا باش که موران ضعیف
مار گشتند به ظاهر چو به هم پیوستند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دردمندان که به ناخن جگر خود خستند
چشمه خویش به دریای بقا پیوستند
هوش مصنوعی: افرادی که در درد و رنج هستند و به خاطر مشکلات خود زخمهایی را تحمل کردهاند، در نهایت روح و وجودشان به جاودانگی و زندگی ابدی میرسد.
خود حسابان که کشیدند به دیوان خود را
در همین نشأه ز آشوب قیامت رستند
هوش مصنوعی: خود حسابکنندگان که به دفتر کار خود رفتند، در همین دنیا از آشفته حالی قیامت نجات یافتند.
خاکیانی که به معماری تن کوشیدند
در ره آب بقا سد سکندر بستند
هوش مصنوعی: افرادی که از جنس خاک و زمین هستند، تلاش کردند تا با ساخت و ساز و معماری، در مسیر دستیابی به آب و حیات، موانعی همچون سد سکندر ایجاد کنند.
چه بغیر از نفس سوخته حاصل دارند؟
دانه هایی که درین شوره زمین پا بستند
هوش مصنوعی: بجز از دل سوخته و پشیمانی، چه چیزی میتوانند به دست آورند؟ دانههایی که در این زمین خشک و بیحاصل گرفتار شدهاند.
عمر در ماتم احباب به افسوس مبر
شکر کن شکر کز این خواب پریشان جستند
هوش مصنوعی: عمر خود را به خاطر دوری از دوستان هدر نده و از این که از خواب آشفته بیدار شدهای، شکرگزار باش.
سنگ بر کعبه زنان شیشه خود می شکنند
وای بر سنگدلانی که دلی را خستند
هوش مصنوعی: سنگها به کعبه پرتاب میشوند و شیشهها در این حال میشکنند. وای بر کسانی که دلهای دیگران را شکسته و بیرحمی کردهاند.
عرق چهره خورشید جهانتاب شوند
شبنمی چند که در دامن گل ننشستند
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر زیباییاش، قطرات عرقی را بر روی خود دارد؛ اما چندین قطره از این عرقها به دامن گلها نرسیدند و به زمین نیفتادند.
می توانند به یک حمله دو صد قلب شکست
همچو ابرو دو سر آمد چو بهم پیوستند
هوش مصنوعی: اگر دو دل با هم جمع شوند، میتوانند به گونهای قوی و هماهنگ عمل کنند که حتی در برابر سختترین چالشها و بحرانها هم مقاومت کنند.
دامن وصل شکر در کف جمعی افتاد
که چو نی در جگر خاک کمر را بستند
هوش مصنوعی: جمعی به دنبال وصالی شیرین هستند که مانند نی در دل خاک، خود را محدود کرده و به زحمت افتادهاند.
ای خوش آن مایه درستان که ز بی آزاری
هیچ دل غیر دل خسته خود نشکستند
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسانی که در سختیها و رنجها با دلهای مهربان و بدون آسیب زدن به دیگران دست و پنجه نرم کردهاند و تنها دل خود را شکستهاند.
صائب از خلق جدا باش که موران ضعیف
مار گشتند به ظاهر چو به هم پیوستند
هوش مصنوعی: از دیگران دور باش، زیرا افرادی که به ظاهر به هم نزدیکاند، ممکن است در واقع ضعیف و ناتوان باشند و به هم آسیب بزنند.