گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۸۳

نه زر و سیم و نه باغ و نه دکان می ماند
هرچه در راه خدا می دهی آن می ماند
ز آنچه امروز به جمعیت آن مغروری
به تو آخر دل و چشم نگران می ماند
دل بر این عمر مبندید که از صحبت تیر
عاقبت خانه خالی به کمان می ماند
از جهان گذران کیست که آسان گذرد؟
رفرف موج درین ریگ روان می ماند
روزگاری است که دریا چو دهد قطره به ابر
در عقب چشم حبابش نگران می ماند
از دل تنگ ندارم سر صحرای بهشت
که دل تنگ به آن غنچه دهان می ماند
خار خاری که ز رفتار تو در دلها هست
خس و خاری است که از آب روان می ماند
پرده شرم و حیا شهپر عنقا شده است
پیر این عهد ز شوخی به جوان می ماند
بس که در غارت دل جلوه او سرگرم است
سایه هر گام ازان سرو روان می ماند
لب فرو بستم از شکوه ز خرسندی نیست
نفس سوخته دستم به دهان می ماند
نسبت روی تو با چهره گل بی بصری است
کز عرق بر گل روی تو نشان می ماند
چه کند سبزه نورس به گرانجانی سنگ؟
پای من در ته این خواب گران می ماند
با کمال سبکی بر دل خلق است گران
زاهد خشک به ماه رمضان می ماند
زخم شمشیر به تدبیر بهم می آید
تا قیامت اثر زخم زبان می ماند
صائب از غیرت آن زلف به خود می پیچم
که ز هر حلقه به چشم نگران می ماند
نام هرکس که بلند از سخن صائب شد
تا سخن هست بر اوراق جهان می ماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه زر و سیم و نه باغ و نه دکان می ماند
هرچه در راه خدا می دهی آن می ماند
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا به دنبال آن هستیم، مثل طلا، نقره، باغ یا مغازه همگی فانی و زودگذر هستند؛ اما آنچه که در راه خدا ببخشید و بدهید، باقی و ماندگار خواهد بود.
ز آنچه امروز به جمعیت آن مغروری
به تو آخر دل و چشم نگران می ماند
هوش مصنوعی: از آنچه که امروز به نظر می‌رسد و تو را به خود مشغول کرده، در نهایت دل و چشمت نگران می‌شود.
دل بر این عمر مبندید که از صحبت تیر
عاقبت خانه خالی به کمان می ماند
هوش مصنوعی: به دل خود نپردازید و به زندگی وابسته نشوید، چرا که در نهایت، از تیرهای مشکلات و سختی‌ها، ممکن است دلتان خالی و سرنوشت‌تان دچار بحران شود.
از جهان گذران کیست که آسان گذرد؟
رفرف موج درین ریگ روان می ماند
هوش مصنوعی: کیست که از دنیا به راحتی عبور کند؟ همچنان که موج به راحتی در این شنزار جا نمی‌ماند.
روزگاری است که دریا چو دهد قطره به ابر
در عقب چشم حبابش نگران می ماند
هوش مصنوعی: زمانی است که دریا وقتی قطره‌ای به ابر بدهد، در پشت چشم حباب، نگران و منتظر می‌ماند.
از دل تنگ ندارم سر صحرای بهشت
که دل تنگ به آن غنچه دهان می ماند
هوش مصنوعی: من از دل تنگ و ناراحت خود، آرزوی بهشت را ندارم، زیرا دل تنگ مانند غنچه‌ای بسته است و نمی‌تواند به سرسبزی و زیبایی دست پیدا کند.
خار خاری که ز رفتار تو در دلها هست
خس و خاری است که از آب روان می ماند
هوش مصنوعی: خار دل‌هایی که به خاطر رفتار تو ایجاد شده، مانند خس و خاری است که در کنار آب روان باقی می‌ماند.
پرده شرم و حیا شهپر عنقا شده است
پیر این عهد ز شوخی به جوان می ماند
هوش مصنوعی: حیا و شرم در این زمان مانند بال‌های پرنده‌ای کمیاب شده است، و فرد سالخورده در این دوران از شوخی و بازیگوشی کوچکترها جوان‌تر به نظر می‌رسد.
بس که در غارت دل جلوه او سرگرم است
سایه هر گام ازان سرو روان می ماند
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و جذابیت شخصی اشاره دارد که دل‌ها را می‌رباید و هنگام راه رفتن، سایه‌اش همه جا باقی می‌ماند. این تصویر نشان‌دهنده جذابیت و تاثیر عمیق آن فرد بر اطرافیانش است.
لب فرو بستم از شکوه ز خرسندی نیست
نفس سوخته دستم به دهان می ماند
هوش مصنوعی: از شادی چیزی نمی‌گویم و دلم از ناراحتی می‌سوزد. نفس دردناک من در دهانم حبس شده است.
نسبت روی تو با چهره گل بی بصری است
کز عرق بر گل روی تو نشان می ماند
هوش مصنوعی: رابطه زیبایی تو با چهره گل مانند کم‌محلتی است که از عرق گل باقی می‌ماند.
چه کند سبزه نورس به گرانجانی سنگ؟
پای من در ته این خواب گران می ماند
هوش مصنوعی: سبزه تازه چکار می‌تواند با سنگی سنگین کند؟ پای من در این خواب عمیق به سختی گیر کرده است.
با کمال سبکی بر دل خلق است گران
زاهد خشک به ماه رمضان می ماند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زاهد خشک و بی‌عطر و طعم، شبیه به روزهای رمضان است که برای مردم سنگین و تلخ می‌گذرد. در واقع، فرد زاهد که به سادگی و خشک‌مغزی خود پایبند است، بر دل دیگران فشار می‌آورد و لذت زندگی را از آن‌ها می‌گیرد. در نتیجه، او به گونه‌ای بر دل مردم سنگینی می‌کند، همچنان که روزهای دقیق و جدی رمضان گاهی می‌تواند بر روح و روان انسان‌ها سنگینی کند.
زخم شمشیر به تدبیر بهم می آید
تا قیامت اثر زخم زبان می ماند
هوش مصنوعی: زخم شمشیر با تدبیر می‌تواند بهبود یابد و اثر آن از بین برود، اما زخم زبان و کلمات ز hurt بر روح انسان برای همیشه باقی می‌ماند.
صائب از غیرت آن زلف به خود می پیچم
که ز هر حلقه به چشم نگران می ماند
هوش مصنوعی: شاعر به عشق و جذابیت محبوبی اشاره می‌کند که موهایش به قدری جاذبه دارند که کسی نمی‌تواند از آن غافل شود. او با احساس غیرت و دلبستگی نسبت به معشوق، خود را به زلف‌های او می‌پیچد و نمی‌تواند از دیدن جذابیت آن‌ها چشم بردارد. به عبارتی، این زلف‌ها توجه او را به شدت جلب کرده و او را در خود غرق کرده است.
نام هرکس که بلند از سخن صائب شد
تا سخن هست بر اوراق جهان می ماند
هوش مصنوعی: هر کسی که در سخن گفتن از دیگران برجسته‌تر باشد، تا زمانی که صحبت وجود دارد، نام او بر صفحات جهان باقی می‌ماند.

حاشیه ها

1400/09/20 17:12
آذین azin۸۳۹۰@gmail.com

بیت 10 لب فروبستنم... بهتر نیست؟