غزل شمارهٔ ۳۴۵۲
زردی روی من از باده کشیدن باشد
موج می رنگ مرا بال پریدن باشد
زان به خون قانعم از باده گلرنگ که خون
باده ای نیست که موقوف رسیدن باشد
دل عاشق ز غم روز حساب آسوده است
دانه سوخته فارغ ز دمیدن باشد
تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف
روزی ما لب خمیازه مکیدن باشد
بردباری و تواضع سپر آفتهاست
پل این سیل گرانسنگ خمیدن باشد
راه در بی جهت از یک جهتی بتوان برد
خضر این بادیه دنبال ندیدن باشد
سخن پاک محال است که افتد بر خاک
در گهر آب مسلم ز چکیدن باشد
چند چون شمع درین بزم ز روشن گهری
روزی من سر انگشت مکیدن باشد
نیست غیر از سخن مهر و محبت صائب
گفتگویی که سزاوار شنیدن باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زردی روی من از باده کشیدن باشد
موج می رنگ مرا بال پریدن باشد
هوش مصنوعی: طلایی شدن رنگ من به خاطر نوشیدن شراب است، و نوسان رنگ من به مانند بال پرواز کردن است.
زان به خون قانعم از باده گلرنگ که خون
باده ای نیست که موقوف رسیدن باشد
هوش مصنوعی: از آنجا که شراب گلرنگ وجود دارد، من از خون قانعم، چرا که خون شراب نیست که بخواهد در مسیر رسیدن به آن مانع ایجاد کند.
دل عاشق ز غم روز حساب آسوده است
دانه سوخته فارغ ز دمیدن باشد
هوش مصنوعی: دل عاشق به خاطر غم روز حساب، آسوده و بیدغدغه است؛ همانطور که دانهی سوخته از دمیدن خوشهها بیخبر است.
تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف
روزی ما لب خمیازه مکیدن باشد
هوش مصنوعی: چقدر باید از لبهای زیبا و دلنشین تو بگذریم، ای ناعادل! آیا روزهای ما فقط به خمیازه کشیدن و انتظار کشیدن برای تو سپری خواهد شد؟
بردباری و تواضع سپر آفتهاست
پل این سیل گرانسنگ خمیدن باشد
هوش مصنوعی: سبر و فروتنی مانند سپری است که ما را در برابر مشکلات محافظت میکند؛ مانند پلی که در برابر یک سیل قدرتمند، خم میشود و از خرابی جلوگیری میکند.
راه در بی جهت از یک جهتی بتوان برد
خضر این بادیه دنبال ندیدن باشد
هوش مصنوعی: اگر از بیراهی، انسانی در نظر بگیریم که به جهت خاصی حرکت میکند، میتوان گفت که مثل خضر در این بیابان، او در جستجوی پلیدها و ناپیداهاست و در واقع نمیبیند که به کجا میرود.
سخن پاک محال است که افتد بر خاک
در گهر آب مسلم ز چکیدن باشد
هوش مصنوعی: سخن راستین و خالص هرگز به زمین نمیافتد، چرا که مانند گوهری ناب، از چکیدن آب زلال به دست میآید.
چند چون شمع درین بزم ز روشن گهری
روزی من سر انگشت مکیدن باشد
هوش مصنوعی: در این جمع و محفل، مانند شمع که برای روشنی خود میسوزد، من نیز روزی در ناراحتی و عذاب، انگشت را میمکیدم.
نیست غیر از سخن مهر و محبت صائب
گفتگویی که سزاوار شنیدن باشد
هوش مصنوعی: جز سخن از مهر و محبت، هیچ کلامی نیست که ارزش شنیدن داشته باشد.