گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۷۶

اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگیرد
جگر تشنه خورشید به کوثر گیرد
دل مادر شکن زلف کند نشو و نما
طفل ما پرورش از دامن محشر گیرد
ما چو مینا سر گفتار نداریم به خلق
دیگری مهر مگر از لب ما برگیرد
مست عشق تو چه پروای ملامت دارد؟
گردن شیشه به کف دامن محشر گیرد
عاشق از نیستی آبستن هستی گردد
مه نو فربهی از پهلوی لاغر گیرد
خلوت عشق کجا، نغمه منصور کجا؟
کیست این شمع پریشان شده را سر گیرد؟
رشک بر دولت بیدار حباب است مرا
که به هر چشم زدن عالم دیگر گیرد
جلوه گاهش خم چوگان حوادث بادا
صائب آن روز که سر از قدمت گیرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگیرد
جگر تشنه خورشید به کوثر گیرد
هوش مصنوعی: اگر آن غنچه زیبایی لبانش را به نمایش بگذارد، جگر تشنه اش، از نعمت های بهشتی سیراب خواهد شد.
دل مادر شکن زلف کند نشو و نما
طفل ما پرورش از دامن محشر گیرد
هوش مصنوعی: عشق مادر چنان عمیق و دل‌نشین است که در عین سختی، می‌تواند زیبایی و رشد کودک را از آغوش خود فراهم کند، حتی اگر کودک در دنیایی پر از چالش‌ها قرار گیرد.
ما چو مینا سر گفتار نداریم به خلق
دیگری مهر مگر از لب ما برگیرد
هوش مصنوعی: ما مانند پرنده‌ای هستیم که در گفتار خود آزادی نداریم و به دیگران محبت نمی‌کنیم، مگر اینکه عشق و محبت ما از زبان ما به آنها منتقل شود.
مست عشق تو چه پروای ملامت دارد؟
گردن شیشه به کف دامن محشر گیرد
هوش مصنوعی: عاشق شدن در اثر عشق تو برای او هیچ اهمیتی به نکوهش و سرزنش دیگران ندارد. او آن‌قدر غرق در عشق تو شده که حتی اگر خطری وجود داشته باشد، به آن توجهی نمی‌کند و بیشتر به جاذبه‌های عشقش متمایل است.
عاشق از نیستی آبستن هستی گردد
مه نو فربهی از پهلوی لاغر گیرد
هوش مصنوعی: عاشق از عدم و بی‌هویتی به وجود و هستی می‌رسد، مانند ماه نو که از یک وضعیت ضعیف و لاغر می‌روید و پرچم تکامل و بالندگی را برپا می‌سازد.
خلوت عشق کجا، نغمه منصور کجا؟
کیست این شمع پریشان شده را سر گیرد؟
هوش مصنوعی: محل و فضای عاشقی کجا است و صدای منصور کجا؟ چه کسی می‌تواند این شمع دچار آشفتگی را کنترل کند؟
رشک بر دولت بیدار حباب است مرا
که به هر چشم زدن عالم دیگر گیرد
هوش مصنوعی: من به آزادی و خوشبختی موجود در حباب حسودی می‌کنم، زیرا او در هر لحظه می‌تواند به جهانی دیگر وارد شود.
جلوه گاهش خم چوگان حوادث بادا
صائب آن روز که سر از قدمت گیرد
هوش مصنوعی: جذابیت دنیای حوادث مانند خم چوب بازی است و ای کاش روزی بیاید که سر از زیر پاهای تو بردارند.