گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۶۵

بی‌تو گر شاخ گلی دیده تماشا می‌کرد
مشق نظاره آن قامت رعنا می‌کرد
دل صد پاره ما دفتر اگر وا می‌کرد
آتش لاله چه با دامن صحرا می‌کرد
وصل جاوید حجاب نظر آگاهی است
قطره ما سفری کاش ز دریا می‌کرد
ماه رخسار تو انگشت‌نما بود آن روز
که فلک هاله آغوش مهیا می‌کرد
تیغ ناز تو اگر آب مروت می‌داشت
گریه بر زندگی خضر و مسیحا می‌کرد
گرچه دل روز خوش از گلخن افلاک ندید
اینقدر بود که آیینه مصفا می‌کرد
حسن خود را اگر از چشم تر ما می‌دید
آن ستمکاره بی‌باک چه با ما می‌کرد
اگر از چشم بد خلق نمی‌اندیشید
صائب از لطف سخن کار مسیحا می‌کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی‌تو گر شاخ گلی دیده تماشا می‌کرد
مشق نظاره آن قامت رعنا می‌کرد
هوش مصنوعی: اگر بدون تو به تماشای یک شاخه گل می‌نشستم، فقط به خاطر زیبایی و مجذوب کننده بودن قامت تو بود.
دل صد پاره ما دفتر اگر وا می‌کرد
آتش لاله چه با دامن صحرا می‌کرد
هوش مصنوعی: اگر دل شکسته‌ی ما را باز می‌کردیم، آتش گل لاله چه بر دامن دشت می‌افروخت.
وصل جاوید حجاب نظر آگاهی است
قطره ما سفری کاش ز دریا می‌کرد
هوش مصنوعی: وصال ابدی، نیازمند نگاهی عمیق و آگاهانه است. ای کاش ما به مانند یک قطره می‌توانستیم از دریا سفر کنیم.
ماه رخسار تو انگشت‌نما بود آن روز
که فلک هاله آغوش مهیا می‌کرد
هوش مصنوعی: در آن روز که آسمان به زیبایی عاطفه و عشق آماده می‌شد، چهره‌ی تو به گونه‌ای درخشان و مشخص جلوه‌گر بود که همه نگاه‌ها را به خود جلب می‌کرد.
تیغ ناز تو اگر آب مروت می‌داشت
گریه بر زندگی خضر و مسیحا می‌کرد
هوش مصنوعی: اگر شمشیر زیبایی تو رحم و مروت داشت، باید بر زندگی خضر و مسیحا نیز گریست.
گرچه دل روز خوش از گلخن افلاک ندید
اینقدر بود که آیینه مصفا می‌کرد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل از زیبایی روزگار آسمانی بهره‌ای نبرد، اما به اندازه‌ای بود که بتواند آینه‌ای صاف و روشن بسازد.
حسن خود را اگر از چشم تر ما می‌دید
آن ستمکاره بی‌باک چه با ما می‌کرد
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق زیبا خود را از دیدگان ما می‌دید، آن بی‌رحم چه رفتارهایی با ما می‌کرد.
اگر از چشم بد خلق نمی‌اندیشید
صائب از لطف سخن کار مسیحا می‌کرد
هوش مصنوعی: اگر انسان‌ها به بدی‌های یکدیگر فکر نمی‌کردند، صائب با مهارت و زیبایی اشعارش مانند مسیحا عمل می‌کرد و می‌توانست شفابخش باشد.