غزل شمارهٔ ۳۳۵۳
رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد
این طراوت که گل روی ترا داده خدا
می تواند نفس سوخته را ریحان کرد
گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست
حسن روزی که سر زلف ترا چوگان کرد
سرمه خامشی طوطی گویا گردید
بس که نظاره او آینه را حیران کرد
تخم امید من از سعی فلک سبز نشد
دانه سوخته خون در جگر دهقان کرد
هیچ جا زیر فلک قابل آرام نبود
این صدف گوهر محبوس مرا غلطان کرد
غوطه در خون شفق زد ز ندامت صائب
هر که چون صبح لبی زیر فلک خندان کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۲: رو نهان از دل بی کینه نمی باید کردغزل شمارهٔ ۳۳۵۴: حسن روزی که صف آرایی آن مژگان کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد
هوش مصنوعی: آسیبی که نگاههای معصوم و زیبا به دلم زدهاند، قابل مخفی کردن نیست و نمیتوان آن را در لباس ظاهری پنهان کرد.
این طراوت که گل روی ترا داده خدا
می تواند نفس سوخته را ریحان کرد
هوش مصنوعی: این زیبایی و freshness که خدایی برای تو به ارمغان آورده میتواند حتی جان خسته و سوخته را نیز آرامش بخشد و شادابی دهد.
گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست
حسن روزی که سر زلف ترا چوگان کرد
هوش مصنوعی: در روزی که موهای تو مانند چماق تاب خورده بودند، خورشید با خون دستش را شست و از آرامش دور شد.
سرمه خامشی طوطی گویا گردید
بس که نظاره او آینه را حیران کرد
هوش مصنوعی: چشمهای طوطی به قدری زیبا و جذاب هستند که وقتی به آینه نگاه میکند، آن آینه نیز از تماشای آن حیرتزده میشود و ساکت میماند.
تخم امید من از سعی فلک سبز نشد
دانه سوخته خون در جگر دهقان کرد
هوش مصنوعی: تلاش و زحمات من نتیجهای نداشت و امیدی که داشتم به بار ننشست، بلکه تنها به اندوه و درد عمیق دچار شدم.
هیچ جا زیر فلک قابل آرام نبود
این صدف گوهر محبوس مرا غلطان کرد
هوش مصنوعی: هیچجا در زیر آسمان جا و مقام آرامی نیست؛ این صدف که در درون خود گوهر پنهانی دارد، مرا به شدت به تلاطم درآورده است.
غوطه در خون شفق زد ز ندامت صائب
هر که چون صبح لبی زیر فلک خندان کرد
هوش مصنوعی: شفق از ندامت به خون غوطهور شد؛ زیرا هر کس که مانند صبح لبخند زیر آسمان زد، به عذاب و پشیمانی دچار شد.