گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۰

سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را
که نیل چشم زخم از عنبر ساراست دریا را
کند مژگان من هرگاه دست از آستین بیرون
شود گرداب بر کف کاسه دریوزه دریا را
چه پروا دارد از سنگ ملامت دل چو شد وحشی؟
که کوه قاف نتواند شکستن بال عنقا را
مگر آن سرو بالا بر سر من سایه اندازد
وگرنه سایه بی دست شاخ و برگ، سودا را
نگردد مانع پرواز جان را تار و پود تن
نبندد رشته مریم پر و بال مسیحا را
هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
به یوسف می توان بخشید تقصیر زلیخا را
کند موج سراب دشت پیما را عنانداری
هوسناکی که می پیچد به کف دامان دنیا را
مبین زنهار اسباب تعلق را به چشم کم
که سوزن لنگر پرواز می گردد مسیحا را
به اندک التفاتی، نقش پای ناقه لیلی
به مجنون دامن گل می کند دامان صحرا را
سیه بختی چه سازد با من حرف آفرین صائب؟
نگردد سرمه از گفتار مانع چشم گویا را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را
که نیل چشم زخم از عنبر ساراست دریا را
هوش مصنوعی: این بیت به طور کلی به زیبایی و جاذبه‌های ظاهری اشاره دارد. در آن به این نکته اشاره شده که زیبایی افراد به قدری جذاب و خیره‌کننده است که می‌تواند برای آنها دردسرساز شود. همچنین اشاره‌ای به خطراتی که زیبایی می‌تواند به همراه داشته باشد، مانند چشم زخم، وجود دارد. به طور کلی به زیبایی و تهدیدهای احتمالی آن پرداخته شده است.
کند مژگان من هرگاه دست از آستین بیرون
شود گرداب بر کف کاسه دریوزه دریا را
هوش مصنوعی: هر بار که مژگان من از آستین بیرون بیاید، انگار که چشمانم به دریا و عمق آن اشاره می‌کنند و در دل آن گرداب‌ها و معماهایی نهفته است.
چه پروا دارد از سنگ ملامت دل چو شد وحشی؟
که کوه قاف نتواند شکستن بال عنقا را
هوش مصنوعی: دل وحشی که به آزادی دست یافته، از سنگ‌های ملامت و سرزنش نمی‌ترسد. زیرا در قدرت و توان خود، مثل پرنده‌ای است که دیگر چیزی نمی‌تواند آن را متوقف کند، حتی کوهی بزرگ.
مگر آن سرو بالا بر سر من سایه اندازد
وگرنه سایه بی دست شاخ و برگ، سودا را
هوش مصنوعی: اگر آن سرو بلند بر سر من سایه ندوارد، سایه‌ای که بدون دستانش شاخ و برگ دارد، حسرت و آرزو را نمی‌توان به دست آورد.
نگردد مانع پرواز جان را تار و پود تن
نبندد رشته مریم پر و بال مسیحا را
هوش مصنوعی: بگذار هیچ چیز از پرواز روح جلوگیری نکند، و جسم نباید مانع آزادی و توانایی روح شود.
هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
به یوسف می توان بخشید تقصیر زلیخا را
هوش مصنوعی: اگرچه هوس و تمایلات شهوانی بی‌پروا و بی‌شرم هستند، اما می‌توان برای آنها توجیهاتی آورد. به طور مثال، می‌توان به زلیخا عذر داد و تقصیرش را به خاطر زیبایی یوسف بخشید.
کند موج سراب دشت پیما را عنانداری
هوسناکی که می پیچد به کف دامان دنیا را
هوش مصنوعی: موج سراب در دشت، مسیری را که پیماینده انتخاب کرده، منحرف می‌کند و این انحراف ناشی از یک خواسته و هوس است که به مانند اینکه در دامان دنیا پنهان شده، خودش را به نمایش می‌گذارد.
مبین زنهار اسباب تعلق را به چشم کم
که سوزن لنگر پرواز می گردد مسیحا را
هوش مصنوعی: توجه کن که دل‌بستگی‌ها را با دقت ببینی، زیرا آن‌گونه که سوزن لنگر بر پرواز مسیحا تاثیر می‌گذارد، ممکن است مانع پرواز و آزادی‌ات شود.
به اندک التفاتی، نقش پای ناقه لیلی
به مجنون دامن گل می کند دامان صحرا را
هوش مصنوعی: با کمی توجه، رد پای شتر لیلی در دامن مجنون گل می‌زند و دشت را زیبا می‌کند.
سیه بختی چه سازد با من حرف آفرین صائب؟
نگردد سرمه از گفتار مانع چشم گویا را
هوش مصنوعی: بدبختی چه کار می‌تواند با من بکند، ای کسی که سخن می‌سرایی، وقتی که این گفتگو نمی‌تواند مانع دیدن حقیقت شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۳۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/01/07 10:04
محسن شفیعی

بیت چهارم مصرع دوم بی دست غلط نگارشی است و باید به صورت بیدست نوشته شود