غزل شمارهٔ ۳۲۶۳
که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟
فرد خورشید که می گفت که باطل گردد؟
می تواند ز رخ شمع کسی گل چیدن
که چو پروانه به گرد سر محفل گردد
ناف دریاست چو گرداب مرا لنگرگاه
نیستم موج که سعیم پی ساحل گردد
مرغ روح شهدا پر به پر هم بسته است
زهره کیست که گرد سر قاتل گردد؟
سخن تلخ فرو برده و قهقه زده ام
کام من تلخ کی از زهر هلاهل گردد؟
سر مژگان سبکرو به سلامت باشد!
پا اگر آبله از دوری منزل گردد
شبنم آینه کس چهره خورشید نکر
به چه رو با رخش آیینه مقابل گردد؟
غزل شمارهٔ ۳۲۶۲: که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟غزل شمارهٔ ۳۲۶۴: در واکرده، در بسته ز دربان گردد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟
فرد خورشید که می گفت که باطل گردد؟
هوش مصنوعی: کسی که تصور میکرد زیبایی خط تو از بین خواهد رفت، چگونه میتواند به فردای دنیای خورشید اعتماد کند که میگوید موجودیتش از بین خواهد رفت؟
می تواند ز رخ شمع کسی گل چیدن
که چو پروانه به گرد سر محفل گردد
هوش مصنوعی: میتوان از زیبایی چهرهی کسی بهرهبرداری کرد، همانطور که پروانه به دور شمع میچرخد و از نور آن لذت میبرد.
ناف دریاست چو گرداب مرا لنگرگاه
نیستم موج که سعیم پی ساحل گردد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من تنها در عمق دریا زندگی میکنم و هیچ جایی برای لنگر انداختن ندارم. تلاش من این است که به ساحل برسم، اما در میان امواج دریا غرق میشوم.
مرغ روح شهدا پر به پر هم بسته است
زهره کیست که گرد سر قاتل گردد؟
هوش مصنوعی: روح شهدا مانند پرندهای است که به هم پیوسته و متحد شدهاند و هیچکس جرئت نمیکند به دور قاتل بچرخد.
سخن تلخ فرو برده و قهقه زده ام
کام من تلخ کی از زهر هلاهل گردد؟
هوش مصنوعی: من با وجود این که حرفهای تلخی را در دل نگه داشتهام و در ظاهر میخندم، نمیدانم که آیا روزی کام شیرین من از زهر تلخیها کم خواهد شد یا نه؟
سر مژگان سبکرو به سلامت باشد!
پا اگر آبله از دوری منزل گردد
هوش مصنوعی: به امید آنکه مژگان زیبا و لطیف او همیشه سالم و سلامت بماند! اگر پاها به خاطر دوری از محل زندگی دچار زخم و مشکلاتی شوند.
شبنم آینه کس چهره خورشید نکر
به چه رو با رخش آیینه مقابل گردد؟
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تحیر و شگفتی اشاره میکند که چگونه شبنم، که خود کوچک و کماهمیت است، میتواند چهرهی درخشان خورشید را بنگرد. این بیت نشاندهندهی تضاد میان زیبایی و نور خورشید و کوچکی و ناچیزی شبنم است. شاعر به نوعی به این فکر میکند که چطور میتوان با وجود این تفاوتهای عظیم، این دو، یعنی شبنم و خورشید، به هم نگاه کنند و به نوعی به تأمل و تعجب از این وضعیت پرداخته است.