گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۵۲

زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد
خشم را هر که فرو خورد توانا گردد
چون به یک جا نکند منزل مقصود مقام
به چه امید کسی بادیه پیما گردد؟
آب گوهر چه غم از تلخی دریا دارد؟
هر که قانع شود آسوده ز دنیا گردد
اگر از سینه من آینه ای راست کنند
راز پوشیده عالم همه پیدا گردد
وضع عالم اگر این است که من می بینم
جای رحم است بر آن چشم که بینا گردد
هر نفس دردی و هر چشم زدن تجربه ای است
هر که بیمار تو گردید مسیحا گردد
مشرق معنی نازک جگر سوخته است
این هلالی است کز این گرد هویدا گردد
بی نیازست ز اقبال هواداران عشق
از نسیم آتش خورشید چه رعنا گردد؟
ناز لیلی نکند چشم به هر سرمه سیاه
گرد مجنون مگر از بادیه پیدا گردد
بر نگرداند اگر عشق ورق را صائب
یوسف آن نیست که معشوق زلیخا گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد
خشم را هر که فرو خورد توانا گردد
هوش مصنوعی: هر کسی که خشم خود را کنترل کند و با صبر و مدارا برخورد کند، می‌تواند قدرتی شگرف پیدا کند و به خوبی از مشکلات عبور کند.
چون به یک جا نکند منزل مقصود مقام
به چه امید کسی بادیه پیما گردد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند به هدفش برسد، چه دلیلی دارد که در راه سفر کند؟
آب گوهر چه غم از تلخی دریا دارد؟
هر که قانع شود آسوده ز دنیا گردد
هوش مصنوعی: آب گوهر (آب با ارزش) چرا باید از تلخی دریا (مشکلات و سختی‌های زندگی) ناراحت باشد؟ هر کسی که در احساسات خود قانع باشد و از داشته‌هایش راضی باشد، در زندگی آرامش خواهد داشت.
اگر از سینه من آینه ای راست کنند
راز پوشیده عالم همه پیدا گردد
هوش مصنوعی: اگر سینه من را به عنوان آینه ای صاف و روشن بسازند، تمام رازهای پنهان جهان برای همه آشکار خواهد شد.
وضع عالم اگر این است که من می بینم
جای رحم است بر آن چشم که بینا گردد
هوش مصنوعی: وضعیت جهان اگر این گونه است که من می‌بینم، جای تأسف و رحم است بر آن چشمی که می‌خواهد حقیقت را ببیند.
هر نفس دردی و هر چشم زدن تجربه ای است
هر که بیمار تو گردید مسیحا گردد
هوش مصنوعی: هر لحظه که می‌گذرد، دردی وجود دارد و هر بار که چشم بر هم بزنیم، تجربه‌ای جدید به دست می‌آوریم. کسی که به تو عشق ورزد و به درد تو مبتلا شود، درمانگر و نجات‌دهنده خواهد شد.
مشرق معنی نازک جگر سوخته است
این هلالی است کز این گرد هویدا گردد
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که در شرق، زیبایی و لطافت وجود دارد که شبیه به کسی است که دلی شکسته دارد. این هلال، نماد آن زیبایی است که از میان این دنیای پر از چرخش و تحولات نمایان میشود.
بی نیازست ز اقبال هواداران عشق
از نسیم آتش خورشید چه رعنا گردد؟
هوش مصنوعی: عشق به قدری مستقل و قوی است که نیازی به حمایت و شانس طرفدارانش ندارد. حتی در گرمای سوزان خورشید نیز زیبایی و جذابیت خود را حفظ می‌کند.
ناز لیلی نکند چشم به هر سرمه سیاه
گرد مجنون مگر از بادیه پیدا گردد
هوش مصنوعی: لیلی به کسی که مجنون است، برای کسی دیگر ناز نمی‌کند، مگر اینکه او از جایی دور و ناشناخته برگردد.
بر نگرداند اگر عشق ورق را صائب
یوسف آن نیست که معشوق زلیخا گردد
هوش مصنوعی: هرگز اگر عشق ورق را تغییر ندهد، یوسف هم نمی‌تواند به معشوق زلیخا تبدیل شود.