غزل شمارهٔ ۳۱۸
فقیری پیشه کن، از اغنیا حاجت مخواه اینجا
که از درویش، همت می کند دریوزه شاه اینجا
برآ زین خاکدان گر گوشه آسودگی خواهی
که چون صحرای محشر نیست امید پناه اینجا
ز پستی می توان دریافت معراج بلندی را
سرافراز از شکستن می شود طرف کلاه اینجا
به دیوان قیامت چون شود حاضر گرانجانی
که نتواند قدم برداشت از بار گناه اینجا؟
به خون انداختم از حرص نان خود، ندانستم
کز اکسیر قناعت مشک می گردد گیاه اینجا
ز راه جذبه توفیق، سالک می شود واصل
به بال کهربا پرواز گیرد برگ کاه اینجا
گزیر از سرمه نبود دیده آهو نگاهان را
مکن گر اهل دیدی، شکوه از بخت سیاه اینجا
درین عبرت سرا مگشا نظر زنهار بی عبرت
که می گردد ز گوهر قیمتی تار نگاه اینجا
جهان چون کاروان ریگ دارد نعل در آتش
مکن چون غافلان ریگ روان را تکیه گاه اینجا
سر از یک جیب با خورشید بیرون آوری صائب
ز صدق دل برآری گر نفس چون صبحگاه اینجا
غزل شمارهٔ ۳۱۷: منال از نقش کم گر شد قمارت بدنشین اینجاغزل شمارهٔ ۳۱۹: دگر با نوخطی دارد دل من در میان سودا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فقیری پیشه کن، از اغنیا حاجت مخواه اینجا
که از درویش، همت می کند دریوزه شاه اینجا
هوش مصنوعی: اینجا برای تو بهتر است که خود را به فقر و نیازمندی بسازی و از ثروتمندان چیز نطلبی، زیرا در این مکان، حتی درویش نیز اراده و تلاش میکند تا به مقام شاه برسد.
برآ زین خاکدان گر گوشه آسودگی خواهی
که چون صحرای محشر نیست امید پناه اینجا
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش هستی، از این خاکدان (دنیا) بیرون برو، زیرا اینجا مثل میدان قیامت نیست که به امید پناهی در آنجا بمانی.
ز پستی می توان دریافت معراج بلندی را
سرافراز از شکستن می شود طرف کلاه اینجا
هوش مصنوعی: از ناپایداری و مشکلات زندگی میتوان به اوج و عظمت رسید. افتخار در مقابل چالشها و شکستها، مانند کلاهی است که بر سر فردی که در این مسیر است، گذاشته میشود.
به دیوان قیامت چون شود حاضر گرانجانی
که نتواند قدم برداشت از بار گناه اینجا؟
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که حساب و کتاب آغاز شود، کسانی که بار سنگین گناهان را به دوش دارند، نمیتوانند قدمی بردارند و از عذاب و مسئولیتهای خود فرار کنند.
به خون انداختم از حرص نان خود، ندانستم
کز اکسیر قناعت مشک می گردد گیاه اینجا
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و طمع به نان خود، به جنگل و طبیعت آسیب رساندم، اما ندانستم که با داشتن قناعت و رضایت، میتوان از منابع طبیعی بهرهمند شد و آنها را رونق داد.
ز راه جذبه توفیق، سالک می شود واصل
به بال کهربا پرواز گیرد برگ کاه اینجا
هوش مصنوعی: از طریق کشش و جاذبهای که توفیق ایجاد میکند، سالک به مقصد میرسد و مانند پروانهای زرد رنگ به آسمان پرواز میکند، در حالی که در اینجا برگ کاهی است.
گزیر از سرمه نبود دیده آهو نگاهان را
مکن گر اهل دیدی، شکوه از بخت سیاه اینجا
هوش مصنوعی: چشم آهوها از سرمه و زیبایی بیبهره است، اگر آدمی اهل دیدن باشد، نباید از سرنوشت بد خود شکایت کند.
درین عبرت سرا مگشا نظر زنهار بی عبرت
که می گردد ز گوهر قیمتی تار نگاه اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، به کسی توصیه میشود که در این مکان پر از پند و درس، به دقت نگاه کند و از نظر بیتوجهی و بیدقتی پرهیز کند. زیرا اگر بیعبرت و از سر ناآگاهی به چیزهای قیمتی و ارزشی نگاه کند، ممکن است این نگاه سطحی و غفلتآمیز او، باعث شود که زیبایی و ارزش واقعی آنها را از دست بدهد.
جهان چون کاروان ریگ دارد نعل در آتش
مکن چون غافلان ریگ روان را تکیه گاه اینجا
هوش مصنوعی: جهان مانند کاروانی از دانههای شن است؛ در آتش نعل نزن چون افرادی که بیخبرند. چون دانههای شن، تکیهگاه اینجا نیستند.
سر از یک جیب با خورشید بیرون آوری صائب
ز صدق دل برآری گر نفس چون صبحگاه اینجا
هوش مصنوعی: اگر از یک جیب با نور خورشید بیرون بیایی، صائب، با صداقت و خلوص از دل خود میتونی در اینجا مانند صبحگاه نفس بکشی.

صائب