غزل شمارهٔ ۳۱۵۲
کجا داغ جنون را قدر هر فرزانه میداند؟
سمندر نشئهٔ این آتشین پیمانه میداند
جدایی نیست از صیاد صید آشنارو را
کمان او مرا با خویشتن همخانه میداند
مگو حرف از ندامت کاین دل کافرنهاد من
غبار معصیت را صندل بتخانه میداند
تلاش صحبت آیینهرویی میکند شوقم
که جوهر را حجابش سبزه بیگانه میداند
غلطبینی که واقف نیست از ربط دل عاشق
پریشانحالی آن زلف را از شانه میداند
ز دلهای پریشان پرس حال زلف و کاکل را
که مضمون خط زنجیر را دیوانه میداند
نواسنجی که بر شاخ قناعت آشیان دارد
اگر صد عقده میافتد به بالش دانه میداند
شکست خاطر اطفال سنگ راه میگردد
وگرنه راه صحرای جنون دیوانه میداند
منم کز تیرهبختی راه بیرون شد نمییابم
وگرنه دود راه روزن کاشانه میداند
به معنی هرکه دارد آشنایی چون دل صائب
نگاه آشنا را معنی بیگانه میداند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۱: زمین را وحشی رم کرده یک کف خاک می داندغزل شمارهٔ ۳۱۵۳: ز بیپروایی آن بیدرد قدر ما نمیداند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجا داغ جنون را قدر هر فرزانه میداند؟
سمندر نشئهٔ این آتشین پیمانه میداند
هوش مصنوعی: در کجا کسی مانند یک فرد دانا به ارزش درد عشق پی میبرد؟ تنها موجودی که در آتش زندگی میکند، میتواند راز این احساس عمیق را درک کند.
جدایی نیست از صیاد صید آشنارو را
کمان او مرا با خویشتن همخانه میداند
هوش مصنوعی: جدایی از شکارچی وجود ندارد، زیرا تیر کمان او همیشه من را به یاد خودش میاندازد و با من همدل است.
مگو حرف از ندامت کاین دل کافرنهاد من
غبار معصیت را صندل بتخانه میداند
هوش مصنوعی: نمیخواهم از پشیمانی صحبت کنم؛ زیرا دل من، که نادان و کافر است، لکههای گناه را مانند بوی خوش عطر میبیند.
تلاش صحبت آیینهرویی میکند شوقم
که جوهر را حجابش سبزه بیگانه میداند
هوش مصنوعی: من با شوق به دنبال بیان زیباییها هستم، اما این زیباییها به خاطر موانع و حجابهای خارجی، مانند سبزه و گیاهان بیربط، پنهان مانده است.
غلطبینی که واقف نیست از ربط دل عاشق
پریشانحالی آن زلف را از شانه میداند
هوش مصنوعی: کسی که به عشق و احساسات عاشق آگاهی ندارد، تصور میکند که پریشانی دل او تنها به خاطر زلفی است که از شانهاش آویزان شده است.
ز دلهای پریشان پرس حال زلف و کاکل را
که مضمون خط زنجیر را دیوانه میداند
هوش مصنوعی: از دلهای نگران و آشفته بپرسید که حال و وضعیت زلف و موهای زیبا چگونه است، زیرا آنها حالت و مضمون زنجیری که در خط قرار دارد را دیوانهوار تلقی میکنند.
نواسنجی که بر شاخ قناعت آشیان دارد
اگر صد عقده میافتد به بالش دانه میداند
هوش مصنوعی: کسی که بر قناعت و رضایت زندگی میکند، حتی اگر مشکلات زیادی داشته باشد، میداند که چگونه با مشکلاتش کنار بیاید و از آنها عبور کند.
شکست خاطر اطفال سنگ راه میگردد
وگرنه راه صحرای جنون دیوانه میداند
هوش مصنوعی: دل شکسته کودکان، سنگهای مسیر را زیر پا میگذارد و اگر نه، راه بیپایان جنون تنها برای دیوانگان شناخته شده است.
منم کز تیرهبختی راه بیرون شد نمییابم
وگرنه دود راه روزن کاشانه میداند
هوش مصنوعی: من از بدشانسیام راهی برای خروج پیدا نکردم و نمیتوانم به آن برسیم، وگرنه دود درون خانهام نشان از روزی است که میشناسم.
به معنی هرکه دارد آشنایی چون دل صائب
نگاه آشنا را معنی بیگانه میداند
هوش مصنوعی: هرکس با معانی و پیوندهای عاطفی آشنا باشد، مانند دل صائب، نگاه کردن به آشنایان را بهطور متفاوتی تجربه میکند و برای او یعنی یک بیگانه.