غزل شمارهٔ ۳۱۳۵
به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد
زمی افروختی رخسار، آتش در وجود آمد
نمود این جهان بودی ندارد، بارها دیدم
من و تنگ دهان او که بود بی نمود آمد
که باور می کند از ما اگر مژگان تر نبود؟
که از حلوای بی دود تو ما را رزق دود آمد
نه تنها سیلی عشق تو ما را رو سیه داد
مکرر چهره یاقوت ازین آتش کبود آمد
ندانم چیست مضمون خط ساغر، همین دانم
که تا از زیر چشمش دید مینا در سجود آمد
نمی دانم که بود این آتشین جولان، همین دانم
که تا پا در رکاب آورد، در خاطر فرود آمد
مگر بر بال دارد نامه قتل مرا صائب؟
که مرغ نامه بر از کوی او این بار زود آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۴: نسیم مصر با صد کاروان یوسف لقا آمدغزل شمارهٔ ۳۱۳۶: نماند بر زمین هر کس به طینت خاکسار آمد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1394/05/10 20:08
دکتر اندیشه قدیریان
آخرین واژۀ مصراعِ اوّلِ بیتِ چهارم، «دارد» است که اشتباهاً «داد» تایپ شده است.