گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۳۳

خط شبرنگ از ان لعل لب گلرنگ می بالد
زبس افتاده شوخ این سبزه زیر سنگ می بالد
گدازد دیدن سنگ محک ناقص عیاران را
وگرنه حسن کامل از خط شبرنگ می بالد
نسیمی می تواند سنگ گردیدن حبابم را
چه بر خود از شکست شیشه من سنگ می بالد؟
لباس بیستون بر نقش شیرین تنگ خواهد شد
چنین بر خود گر از فرهاد زرین چنگ می بالد
ترا عضو زجا رفته است تیغ از بیدلی در کف
وگرنه بر تن شیران سلاح جنگ می بالد
زوسعت بر تمنا تنگ گردد عرصه جولان
نهال آرزومندی زدست تنگ می بالد
گدازد آرزوی خام در دل نفس سرکش را
به قدر آنچه در سر دانش و فرهنگ می بالد
مکن تقصیر در ریزش که از تردستی همت
کلاه سروری قد می کشد، او رنگ می بالد
به روشن گوهران بر کاسه در یوزه خود را
که ماه لاغر از خورشید زرین چنگ می بالد
خوشم با آب باریک قناعت با دل روشن
که در هر جا طراوت بیش باشد زنگ می بالد
مگر نزدیک سازد منزلم را کاهلی، ورنه
زبخت واژگون از قطع ره فرسنگ می بالد
چو شبنم صاف شو تا از هوا گیرند خوبانت
که گل صد پیرهن از عاشق یکرنگ می بالد
ترا با ماه تا سنجیده ام در خود نمی گنجد
که در میزان چو با گوهر طرف شد سنگ می بالد
چنان کز شبنم افزاید طراوت چهره گل را
زچشم پاک من آن عارض گلرنگ می بالد
مجو نشو و نما از جان روشن در تن خاکی
که چون آید شرر بیرون زصلب سنگ می بالد
زکلک من زمین خشک شد سنبلستان صائب
که چون مطرب بود تردست بر خود چنگ می بالد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط شبرنگ از ان لعل لب گلرنگ می بالد
زبس افتاده شوخ این سبزه زیر سنگ می بالد
هوش مصنوعی: خط شبرنگ، که نمایانگر زیبایی و جذابیت لب‌های لعل‌گون است، از گل‌های رنگی نشأت می‌گیرد. این زیبایی به قدری زیاد است که حتی در کنار سنگ‌های ساده و بی‌روح، این سبزه با شوق و شادابی به زندگی خود ادامه می‌دهد.
گدازد دیدن سنگ محک ناقص عیاران را
وگرنه حسن کامل از خط شبرنگ می بالد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که به معیارهای حقیر برای سنجش ارزش و کیفیت می‌پردازند، درواقع خود را در معرض آزمایش‌های ناکافی قرار می‌دهند. در حالی که زیبایی و کمال واقعی به خودی خود و بدون نیاز به سنجش‌های ناقص می‌درخشد و خود را نشان می‌دهد.
نسیمی می تواند سنگ گردیدن حبابم را
چه بر خود از شکست شیشه من سنگ می بالد؟
هوش مصنوعی: نسیمی می‌تواند باعث شود که حباب من به سنگ تبدیل شود، اما من از شکست شیشه‌ام احساس غرور می‌کنم.
لباس بیستون بر نقش شیرین تنگ خواهد شد
چنین بر خود گر از فرهاد زرین چنگ می بالد
هوش مصنوعی: لباس زیبای بیستون بر تن شیرین تنگ خواهد شد و اگر فرهاد با چنگ زرین خود بر خود ببالد، این چنین خواهد بود.
ترا عضو زجا رفته است تیغ از بیدلی در کف
وگرنه بر تن شیران سلاح جنگ می بالد
هوش مصنوعی: ترا از خودت دور کرده و به دلیل نداشتن اراده، در دستانت شمشیری نهفته است. وگرنه، سلاح جنگ بر تن شیران به خوبی می درخشد.
زوسعت بر تمنا تنگ گردد عرصه جولان
نهال آرزومندی زدست تنگ می بالد
هوش مصنوعی: با گسترش خواسته‌ها، فضای فعالیت و تلاش انسان برای رسیدن به آرزوها محدود می‌شود و در این شرایط، آرزوها با دست‌های ضعیف و کم‌توان رشد می‌کنند.
گدازد آرزوی خام در دل نفس سرکش را
به قدر آنچه در سر دانش و فرهنگ می بالد
هوش مصنوعی: آرزوهای خام و بی‌پایه باید تحت کنترل نفس سرکش قرار گیرد تا به اندازه‌ای که دانش و فرهنگ انسان رشد و بالندگی دارد، شکوفا شوند.
مکن تقصیر در ریزش که از تردستی همت
کلاه سروری قد می کشد، او رنگ می بالد
هوش مصنوعی: غفلت و بی‌توجهی خود را در زمینه کارها و مسئولیت‌ها نداشته باش، چرا که با تلاش و مهارت، اهداف بزرگ ممکن است به دست آیند و به خوشی و کامیابی دست یابیم.
به روشن گوهران بر کاسه در یوزه خود را
که ماه لاغر از خورشید زرین چنگ می بالد
هوش مصنوعی: به جواهرات درخشان نگاه کن و خود را نشان بده، زیرا ماه نازک و لاغر به خاطر خورشید طلایی خود را به رخ می‌کشد.
خوشم با آب باریک قناعت با دل روشن
که در هر جا طراوت بیش باشد زنگ می بالد
هوش مصنوعی: من از زندگی با قناعت و دل شاد راضی هستم، زیرا در هر جایی که تازگی و طراوت بیشتر باشد، زنگ و کدری برطرف می‌شود.
مگر نزدیک سازد منزلم را کاهلی، ورنه
زبخت واژگون از قطع ره فرسنگ می بالد
هوش مصنوعی: تنبل بودن ممکن است مرا به مقصد برساند، وگرنه بخت بد من به خاطر قطع مسیر، از دوری سفر می‌کند.
چو شبنم صاف شو تا از هوا گیرند خوبانت
که گل صد پیرهن از عاشق یکرنگ می بالد
هوش مصنوعی: به مانند شبنم خالص و ناب باش تا محبوبان از فضای اطرافت، زیبایی‌های خود را جذب کنند، زیرا گل سرخ با تمام زیبایی‌هایش از عاشقانی که رنگ و رویی یکسان دارند، رشد می‌کند.
ترا با ماه تا سنجیده ام در خود نمی گنجد
که در میزان چو با گوهر طرف شد سنگ می بالد
هوش مصنوعی: من تو را با ماه مقایسه کرده‌ام و می‌بینم که در خودم نمی‌گنجد؛ زیرا وقتی سنگ در کفه‌ی میزان با گوهر مقایسه می‌شود، حتی نمی‌تواند وزن خود را نشان دهد و در برابر آن به تماشا می‌ایستد.
چنان کز شبنم افزاید طراوت چهره گل را
زچشم پاک من آن عارض گلرنگ می بالد
هوش مصنوعی: چهره گل به لطف شبنم طراوت می‌گیرد و از چشمان پاک من، آن صورت گل‌رنگ جلوه‌گری می‌کند.
مجو نشو و نما از جان روشن در تن خاکی
که چون آید شرر بیرون زصلب سنگ می بالد
هوش مصنوعی: به خود نبالید و فخر نکنید به وجود خود، زیرا در بدن خاکی شما، جان روشنی وجود دارد که مانند جرقه‌ای که از سنگ بیرون می‌آید، می‌تواند درخشان و زندگی‌بخش باشد.
زکلک من زمین خشک شد سنبلستان صائب
که چون مطرب بود تردست بر خود چنگ می بالد
هوش مصنوعی: به خاطر فریب من، باغ گل‌ها به خشکی گرایید. صائب، مانند نوازنده‌ای ماهر، به طرز زیبایی بر ساز خود می‌نوازد و شکوفه‌ها می‌بالند.