غزل شمارهٔ ۳۱۰۵
ز فرمان قضا گردنکشی دیوانگی باشد
درین میدان سپر انداختن مردانگی باشد
زعجز من دلیر آن کس که می گردد نمی داند
که پشت دست من سرپنجه مردانگی باشد
زیوسف من به بوی پیرهن قانع نمی گردم
که دامان وسایل پرده بیگانگی باشد
به تشریف سجود آستان از دور خرسندم
کیم من تا مرا اندیشه همخانگی باشد؟
به دست دختر رز اختیار خویش را دادن
در آیینه خردمندان نه از مردانگی باشد
زچندین قطره باران یکی گوهر شود صائب
زصدعاقل یکی شایسته دیوانگی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۴: نهان در ابر دایم آفتاب زندگی باشدغزل شمارهٔ ۳۱۰۶: به مستی از ته دل آدمی خشنود می باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز فرمان قضا گردنکشی دیوانگی باشد
درین میدان سپر انداختن مردانگی باشد
هوش مصنوعی: انقیاد به سرنوشت و تقدیر، در واقع برتر از سرstrongی به حساب میآید. در این عرصه، تسلیم شدن نشانهای از شجاعت و مردانگی است.
زعجز من دلیر آن کس که می گردد نمی داند
که پشت دست من سرپنجه مردانگی باشد
هوش مصنوعی: شخصی که در سختی و چالشها تسلیم میشود، از ناتوانی خود خبر ندارد. او نمیداند که در درون من استعداد و قدرت مبارزهای وجود دارد که میتواند بر مشکلات غلبه کند.
زیوسف من به بوی پیرهن قانع نمی گردم
که دامان وسایل پرده بیگانگی باشد
هوش مصنوعی: من به بوی پیراهن یوسف راضی نمیشوم، زیرا واقعاً چادر و پردههای جدایی از آنچه هست، مرا قانع نمیکند.
به تشریف سجود آستان از دور خرسندم
کیم من تا مرا اندیشه همخانگی باشد؟
هوش مصنوعی: من از دور از سجده کردن در درگاه خدا خوشحالم، زیرا تا زمانی که مرا به فکر همنشینی با خودت میاندازی، به این حالت از خرسندی ادامه میدهم.
به دست دختر رز اختیار خویش را دادن
در آیینه خردمندان نه از مردانگی باشد
هوش مصنوعی: سپردن اختیار خود به دست دختر زیبا در نظر عاقلانه، نشانهی مردانگی نیست.
زچندین قطره باران یکی گوهر شود صائب
زصدعاقل یکی شایسته دیوانگی باشد
هوش مصنوعی: از میان بسیاری از قطرات باران، تنها یکی به جواهر تبدیل میشود و از میان صد عاقل، تنها یکی میتواند شایسته دیوانگی باشد.