گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۰۶

چراغ حسن را دامان خط مستور می‌سازد
غباری خانه آیینه را بی‌نور می‌سازد
مرا در محفلی بند از زبان برداشت بی‌تابی
که شمعش گریه را در آستین مستور می‌سازد
نگه دارد خدا از چشم ما آن لعل میگون را
که شور بحر ما آب گهر را شور می‌سازد
چه پروا از فنای عاشقان آن حسن سرکش را؟
که از هر مشت خاکی عشق صد منصور می‌سازد
حریم قهرمان عشق شوخی برنمی‌دارد
سپند بی‌ادب را آتش از خود دور می‌سازد
دل خوش مشربی دارم که سردی‌های دوران را
به اکسیر تحمل مرهم کافور می‌سازد
ز عزلت شهرت افتاده است مطلب گوشه‌گیران را
که ذوق خودنمایی دانه را مستور می‌سازد
دل ما را نسازد گریه شام و سحر خالی
که این ویرانه چندین سیل را معمور می‌سازد
ندارد حاصلی با خسته‌رویان عاجزی کردن
کمان آسمان را سرکشی کم زور می‌سازد
ز ناسازی مکن خون در جگر ما تلخ‌کامان را
که گل با خار می‌جوشد، شکر با مور می‌سازد
چه افتاده است دردسر دهم صائب طیبیان را؟
که عیسی را علاج درد من رنجور می‌سازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چراغ حسن را دامان خط مستور می‌سازد
غباری خانه آیینه را بی‌نور می‌سازد
هوش مصنوعی: نور حسن در دل و جان افرادی که به او نزدیک می‌شوند، به گونه‌ای عمل می‌کند که حالت خاصی برای آن‌ها ایجاد می‌کند. این نور همچنین می‌تواند باعث بروز کاستی‌ها و نقایص در افرادی که از آن دور هستند، شود و در نهایت، وضعیت آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد.
مرا در محفلی بند از زبان برداشت بی‌تابی
که شمعش گریه را در آستین مستور می‌سازد
هوش مصنوعی: در جمعی که حاضر بودم، ناگهان زبانم بند آمد و به شدت بی‌تاب شدم، مانند شمعی که اشک را در آستینش پنهان می‌کند.
نگه دارد خدا از چشم ما آن لعل میگون را
که شور بحر ما آب گهر را شور می‌سازد
هوش مصنوعی: خداوند آن گوهر زیبا را از دید ما محافظت کند، زیرا اگر آن را ببینیم، شور و شوق ما مانند آبی شور دریا که با گوهرهایش شور می‌شود، تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
چه پروا از فنای عاشقان آن حسن سرکش را؟
که از هر مشت خاکی عشق صد منصور می‌سازد
هوش مصنوعی: نگرانی‌ای از نابودی عاشقان آن زیبای بی‌تاب نباید داشت، چرا که از هر توده‌ی خاکی عشق می‌تواند صدها منصور (شخصیت‌های بزرگ و الهام‌بخش) بسازد.
حریم قهرمان عشق شوخی برنمی‌دارد
سپند بی‌ادب را آتش از خود دور می‌سازد
هوش مصنوعی: محل خاص و ویژه‌ی عشق، شوخی را جدی نمی‌گیرد و انسان‌های بی‌ادب و ناپاک را از خود دور می‌کند.
دل خوش مشربی دارم که سردی‌های دوران را
به اکسیر تحمل مرهم کافور می‌سازد
هوش مصنوعی: من دارای دلی سرشار از خوشی و نشاط هستم که می‌تواند سختی‌ها و سردی‌های زندگی را با قدرت و صبر به راحتی تحمل کند.
ز عزلت شهرت افتاده است مطلب گوشه‌گیران را
که ذوق خودنمایی دانه را مستور می‌سازد
هوش مصنوعی: گوشه‌نشینان به خاطر دور بودن از اجتماع، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند و این دوری باعث می‌شود که استعدادها و زیبایی‌های آن‌ها پنهان بماند.
دل ما را نسازد گریه شام و سحر خالی
که این ویرانه چندین سیل را معمور می‌سازد
هوش مصنوعی: دل ما به گریه‌ی بی‌وقفه در شب و روز ساخته نمی‌شود، چرا که این ویرانی، تنها با طوفان‌ها و سیلاب‌های مداوم پر نمی‌شود.
ندارد حاصلی با خسته‌رویان عاجزی کردن
کمان آسمان را سرکشی کم زور می‌سازد
هوش مصنوعی: با تلاش و زحمت بی‌هدف، نمی‌توان به نتیجه‌ای رسید. کسانی که خسته و ناتوان هستند، نمی‌توانند بر بلندای آسمان تسلط یابند؛ چرا که این کار به زور و قدرت بیشتری نیاز دارد.
ز ناسازی مکن خون در جگر ما تلخ‌کامان را
که گل با خار می‌جوشد، شکر با مور می‌سازد
هوش مصنوعی: از ایجاد تنش و ناهماهنگی پرهیز کن، زیرا ما افرادی هستیم که در غم و اندوه به سر می‌بریم. بدان که زیبایی و خوبی معمولاً همراه با سختی‌ها و چالش‌ها شکل می‌گیرد و چیزهای شیرین نیز در کنار مشکلات وجود دارند.
چه افتاده است دردسر دهم صائب طیبیان را؟
که عیسی را علاج درد من رنجور می‌سازد
هوش مصنوعی: چه مشکل و دردی برای من پیش آمده است که حتی عیسی، که معروف به درمانگری است، نمی‌تواند به من کمک کند و حالش را بد می‌کند؟