گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۶۴

به ذوق آشتی از دوستان رنجیدنی دارد
بساط دوستداری چیدن و واچیدنی دارد
اگر نتوان بر آن زلف سیه چون شانه پیچیدن
به یاد او دل شبها به خود پیچیدنی دارد
نشویی گر به شبنم گرد راه این غریبان را
چو گل بر روی مرغان چمن خندیدنی دارد
خزان ناامیدی گرورق را برنگرداند
نهال آرزومندی عجب بالیدنی دارد
حجاب عشق اگر دست از عنان شوق بردارد
به پای سرو چون آب روان غلطیدنی دارد
مشو ای خرمن گل از فریب بوالهوس ایمن
به دیدن نیست قانع هر که دست چیدنی دارد
زنالیدن نگردد سرمه مانع دردمندان را
جرس در پرده شبها عجب نالیدنی دارد
گشودم سرسری بر روی دنیا چشم، ازین غافل
که دیدنهای رسمی در عقب وادیدنی دارد
زکیفیت نباشد جلوه گاه دوستان خالی
به بوی می لب جام تهی بوسیدنی دارد
اگر در نوبهاران وانکردی چشم عبرت بین
به اوراق پریشان خزان گردیدنی دارد
ندارد جز پشیمانی ثمر آمیزش مردم
به عیاری زمردم خویش را دزدیدنی دارد
بهار عالم امکان تغافل بر نمی تابد
نچینی گر گل این باغ را بوییدنی دارد
مشو غافل زپیچ و تاب خط بر چهره خوبان
که مو بر آتش سوزان عجب پیچیدنی دارد
وصال شسته رویان می کند بیدار دلها را
به گرد باغ چون آب روان گردیدنی دارد
نمی ارزد به زخم خار و خس گلهای سیرابش
ازین گلزار صائب فکر دامن چیدنی دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ذوق آشتی از دوستان رنجیدنی دارد
بساط دوستداری چیدن و واچیدنی دارد
هوش مصنوعی: دوستی و آشتی با دوستان نیاز به ذوق و سلیقه دارد؛ برای اینکه بتوانی دوستی را شکل بدهی و ادامه‌اش بدهی، باید کارهایی انجام دهی و در عین حال از بعضی چیزها دوری کنی.
اگر نتوان بر آن زلف سیه چون شانه پیچیدن
به یاد او دل شبها به خود پیچیدنی دارد
هوش مصنوعی: اگر نتوانم موهای سیاه او را شانه بزنم، در شب‌ها به یاد او دلم به خود می‌پیچد و بی‌تاب می‌شود.
نشویی گر به شبنم گرد راه این غریبان را
چو گل بر روی مرغان چمن خندیدنی دارد
هوش مصنوعی: اگر به شبنم، گردی از راه این غریبان شسته نشود، مانند گلی که بر روی پرندگان چمن می‌خندد، زندگی زیبایی خواهد داشت.
خزان ناامیدی گرورق را برنگرداند
نهال آرزومندی عجب بالیدنی دارد
هوش مصنوعی: اگر ناامیدی نتواند برگ درخت را برگرداند، نهال آرزوها به شکوفایی شگفت‌انگیزی خواهد رسید.
حجاب عشق اگر دست از عنان شوق بردارد
به پای سرو چون آب روان غلطیدنی دارد
هوش مصنوعی: اگر پرده‌ی عشق اجازه دهد که شوق آزادانه حرکت کند، مانند آبی که بر زمین می‌لغزد، می‌تواند به پای سرو که دراز و استوار است، برسد.
مشو ای خرمن گل از فریب بوالهوس ایمن
به دیدن نیست قانع هر که دست چیدنی دارد
هوش مصنوعی: ای گل نازنین، فریب محبت‌های بی‌پایه را نخور. کسانی که به دنبال لذت‌های زودگذر هستند، هیچ‌گاه به اندازه‌ی کافی راضی نمی‌شوند و همیشه در جستجوی چیزی بیشترند.
زنالیدن نگردد سرمه مانع دردمندان را
جرس در پرده شبها عجب نالیدنی دارد
هوش مصنوعی: زانو زدن و آه کشیدن، مانع از رسیدن دردمندان به آرامش نمی‌شود. صدای جرس در شب، به راستی چه ناله‌ای را به همراه دارد.
گشودم سرسری بر روی دنیا چشم، ازین غافل
که دیدنهای رسمی در عقب وادیدنی دارد
هوش مصنوعی: با بی‌توجهی به دنیا نگاه کردم، غافل از اینکه تماشای ظاهری و سطحی همواره پیامدهایی دارد که در پس آن نهفته است.
زکیفیت نباشد جلوه گاه دوستان خالی
به بوی می لب جام تهی بوسیدنی دارد
هوش مصنوعی: دوستان در حالتی که بویی از خوشی و لذت نبردند، نمی‌توانند جلوه‌ای از زیبایی داشته باشند. این احساس خوشی و سرور مانند بوسه‌ای از لب می‌ماند که از جام خالی به دست می‌آید و نشان‌دهنده‌ٔ کمبود است.
اگر در نوبهاران وانکردی چشم عبرت بین
به اوراق پریشان خزان گردیدنی دارد
هوش مصنوعی: اگر در بهارها متوجه نشدی و عبرت نگرفتی، باید بدانید که روزگار به زودی به حالت نا مرتب و پریشان خود برمی‌گردد.
ندارد جز پشیمانی ثمر آمیزش مردم
به عیاری زمردم خویش را دزدیدنی دارد
هوش مصنوعی: تنها نتیجه‌ای که از ارتباط با مردم به دست می‌آید، حسرت و پشیمانی است. در این میان، دیانت و صداقت خود را از دست داده و به راحتی قابل دزدیده شدن می‌شود.
بهار عالم امکان تغافل بر نمی تابد
نچینی گر گل این باغ را بوییدنی دارد
هوش مصنوعی: در بهار زندگی و در دنیای وجود، اگر غفلت کنی و گل‌های این باغ را نچینی، دیگر بویی از آن‌ها نخواهی برد.
مشو غافل زپیچ و تاب خط بر چهره خوبان
که مو بر آتش سوزان عجب پیچیدنی دارد
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های چهره‌هاتان غافل نشوید، زیرا خط و خطوطی که بر صورت آن‌ها نقش بسته، نشان‌دهنده‌ی داستان‌ها و پیچیدگی‌هایی است که گویی همچون موی آتشین در هم پیچیده‌اند.
وصال شسته رویان می کند بیدار دلها را
به گرد باغ چون آب روان گردیدنی دارد
هوش مصنوعی: دوستی و نزدیکی با معشوق، دل‌ها را سرزنده و بیدار می‌کند، مانند آبی که به دور باغ می‌گردد و حیات و زندگی را به ارمغان می‌آورد.
نمی ارزد به زخم خار و خس گلهای سیرابش
ازین گلزار صائب فکر دامن چیدنی دارد
هوش مصنوعی: زخم و درد خار و خس ارزش ندارد، زیرا گل‌های سیراب این باغ به قدری زیبا و دل‌انگیز هستند که دل آدم را به چیدن از آن‌ها می‌کشاند.