گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۶۲

فروغ دل مرا از نور مهر و مه غنی دارد
نخواهد شمع دیگر هر که را دل روشنی دارد
مکن دور از حریم خود دل سرگشته ما را
که این پروانه همچون شمع چندین کشتنی دارد
مرا دارد زبان چرب سیر از نعمت الوان
نخواهد نانخورش هر کس که نان روغنی دارد
مگیر از جا سبک پیمانه خونابه نوشان را
که هر موجی ازو زورکمان صد منی دارد
تن آسانی مجو ای ساده دل از مسند دولت
که در هر بخیه زخم سوزنی این سوزنی دارد
حذر کن از می پرزور عشق ای عقل کوته بین
که هر برگی زتاکش پنجه شیرافکنی دارد
مشو در روزگار دولت از افتادگان غافل
به پیش پا نظر کن تا چراغت روشنی دارد
زبیم خوی او آه از دلم بیرون نمی آید
سیاه این خانه دربسته را بی روزنی دارد
زقحط پرده پوشان ماند پنهان رازمن در دل
که یوسف را نهان در چاه بی پیراهنی دارد
زبان مار جای خار دارد زیر پیراهن
نهان در زیر لب هر کس که راز گفتنی دارد
نلرزد بر خود آن آزاده از فصل خزان صائب
که چون سرو از جهان یک جامه پوشیدنی دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فروغ دل مرا از نور مهر و مه غنی دارد
نخواهد شمع دیگر هر که را دل روشنی دارد
هوش مصنوعی: دل من از نور عشق و زیبایی پر شده است و نیاز به هیچ چراغی ندارد؛ چون هر کس که دل روشن و شادابی دارد، به روشنی دیگری نیازی ندارد.
مکن دور از حریم خود دل سرگشته ما را
که این پروانه همچون شمع چندین کشتنی دارد
هوش مصنوعی: دل سرگشته ما را دور از حریم خود نران، چرا که این پروانه مانند شمع، توان تحمل چندین آتش سوزان را دارد.
مرا دارد زبان چرب سیر از نعمت الوان
نخواهد نانخورش هر کس که نان روغنی دارد
هوش مصنوعی: من از نعمت‌های فراوانی برخوردارم و زبانم شیرین است، اما کسی که نان روغنی می‌خورد، نیازی به ناز و نعمت‌های دیگر ندارد.
مگیر از جا سبک پیمانه خونابه نوشان را
که هر موجی ازو زورکمان صد منی دارد
هوش مصنوعی: نمی‌توانی پیمانه‌ی خونابه‌نوشان را سبک بگیری، زیرا هر موجی که از آن برمی‌خیزد، وزنی به اندازه‌ی صد من دارد.
تن آسانی مجو ای ساده دل از مسند دولت
که در هر بخیه زخم سوزنی این سوزنی دارد
هوش مصنوعی: زندگی را ساده نگیرد و راحت طلب نباش، زیرا در مقام و جایگاه قدرت همواره درد و زخم‌های پنهانی وجود دارد که هر لحظه ممکن است خود را نشان دهد.
حذر کن از می پرزور عشق ای عقل کوته بین
که هر برگی زتاکش پنجه شیرافکنی دارد
هوش مصنوعی: مواظب باش که در دام عشق نیفتی، ای عقل که دیدگاه محدودی داری، چون هر اشاره یا نشانه‌ای از عشق می‌تواند خطرناک و دردناک باشد.
مشو در روزگار دولت از افتادگان غافل
به پیش پا نظر کن تا چراغت روشنی دارد
هوش مصنوعی: در دوران خوشی و موفقیت، از افرادی که در حال افتادن و شکست هستند غافل نشو. به جایی که پا می‌گذاری دقت کن تا همواره روشنت باقی بماند.
زبیم خوی او آه از دلم بیرون نمی آید
سیاه این خانه دربسته را بی روزنی دارد
هوش مصنوعی: غم و اندوه من به قدری عمیق است که نمی‌توانم آن را به زبان بیاورم. این خانه تاریک و بسته است و هیچ روشنی از آن عبور نمی‌کند.
زقحط پرده پوشان ماند پنهان رازمن در دل
که یوسف را نهان در چاه بی پیراهنی دارد
هوش مصنوعی: به دلیل کمی وجود پرده‌پوشان، راز و اسرار من در دل پنهان مانده است؛ مانند یوسفی که در چاه به صورت نهان و بی‌پوشش باقی مانده است.
زبان مار جای خار دارد زیر پیراهن
نهان در زیر لب هر کس که راز گفتنی دارد
هوش مصنوعی: زبان مار در زیر لباس پنهان است و جای خار دارد، هر کسی که رازی برای گفتن داشته باشد در زیر لب خود آن را مخفی کرده است.
نلرزد بر خود آن آزاده از فصل خزان صائب
که چون سرو از جهان یک جامه پوشیدنی دارد
هوش مصنوعی: آزاده نباید از تغییرات و سختی‌های زمانه بترسد، چون او مانند درخت سرو که با یک لباس سبز به زندگی ادامه می‌دهد، در دنیا یک دمی زنده است و به راحتی با چالش‌ها کنار می‌آید.