گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۴۳

دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد
وگرنه بلبل از هر غنچه ای روی دلی دارد
منم کز خاکساریها ندارم بهره ای، ورنه
به حاصل می رسد هر کس زمین قابلی دارد
مروت نیست گوش نازک گل را خراشیدن
وگرنه بلبل خاموش ما درددلی دارد
نمی آید زشوق سنگ طفلان بر زمین پایم
نماند بر زمین هر کس جنون کاملی دارد
مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر
خوشا منصور کز دارفنا سرمنزلی دارد
زشرم تنگدستی از گریبان بر نیارد سر
وگرنه قطره ما همت دریادلی دارد
زبرگ عیش خالی نیست سرو از بی بری هرگز
بود بی حاصلی گر زندگانی حاصلی دارد
به چشم کم مبین تا می توانی هیچ خردی را
که از هر ذره آن خورشید تابان محملی دارد
کریمان را بلندآوازه سازد جود محتاجان
خوشا دریا که چون ابر بهاران سایلی دارد
نیندیشد زدیوان قیامت هر که مجنون شد
حسابش پاک باشد هر که فرد باطلی دارد
شراب کهنه دارد نوجوان دایم مرا صائب
نگردد پیر هرگز هر که پیر جاهلی دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد
وگرنه بلبل از هر غنچه ای روی دلی دارد
هوش مصنوعی: دل رنجیده ما، زیبایی را در خود دارد که از آن بی‌خبر است و اگر این نبود، بلبل از هر شکوفه‌ای عشق و محبت را می‌شناخت.
منم کز خاکساریها ندارم بهره ای، ورنه
به حاصل می رسد هر کس زمین قابلی دارد
هوش مصنوعی: من از تواضع و humility هیچ بهره‌ای ندارم، اما اگر کسی مستعد باشد، بدون شک به موفقیت و دستاورد می‌رسد.
مروت نیست گوش نازک گل را خراشیدن
وگرنه بلبل خاموش ما درددلی دارد
هوش مصنوعی: نیکو نیست که گل نازک را آزار دهیم، زیرا بلبل خاموش ما درد و رنجی در دل دارد.
نمی آید زشوق سنگ طفلان بر زمین پایم
نماند بر زمین هر کس جنون کاملی دارد
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالتی از عشق و دیوانگی می‌پردازد. شاعر به این نکته اشاره می‌کند که شور و شوق عشق آنقدر او را گرفته است که دیگر نمی‌تواند بر روی زمین بایستد. هر کسی که به طور کامل دیوانه عشق است، نمی‌تواند خود را در حالت عادی نگه دارد. احساسات قوی عشق او را از واقعیت جدا کرده و به نوعی او را به جنون کشانده است.
مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر
خوشا منصور کز دارفنا سرمنزلی دارد
هوش مصنوعی: من به خاطر سردرگمی‌ام نتوانستم در برابر سختی‌ها خم شوم و بی‌نهایت خوشا به حال منصور که از دنیا رفته و اکنون در منزلتی آرامش‌بخش قرار دارد.
زشرم تنگدستی از گریبان بر نیارد سر
وگرنه قطره ما همت دریادلی دارد
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و خجالت ناشی از فقر، انسان نمی‌تواند سرش را از گریبان بیرون بیاورد، وگرنه حتی قطره‌ای از ما هم می‌تواند نشان‌دهنده شجاعت و دلیرى باشد.
زبرگ عیش خالی نیست سرو از بی بری هرگز
بود بی حاصلی گر زندگانی حاصلی دارد
هوش مصنوعی: زندگی بدون لذت و خوشی خالی است و درخت سرو هرگز بدون ثمر نمی‌ماند. اگر زندگی ثمری داشته باشد، باید از آن بهره‌برداری کرد.
به چشم کم مبین تا می توانی هیچ خردی را
که از هر ذره آن خورشید تابان محملی دارد
هوش مصنوعی: به چشمت کم نگاه کن و هر چقدر می‌توانی از خرد و دانشی که در هر ذره از آن نور خورشید پنهان است، غافل نشو.
کریمان را بلندآوازه سازد جود محتاجان
خوشا دریا که چون ابر بهاران سایلی دارد
هوش مصنوعی: بزرگواران را نیکوکاری و بخشش به شهرت و آوازه می‌رساند. خوشا به حال دریا که مانند ابرهای بهاری، جایی برای نیازمندان فراهم می‌کند.
نیندیشد زدیوان قیامت هر که مجنون شد
حسابش پاک باشد هر که فرد باطلی دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که به حالت دیوانگی و عشق رسیده، نباید نگران عواقب قیامت باشد، زیرا او حساب و کتابی ندارد. هر فردی که در باطن خود نادرست و باطل است، مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.
شراب کهنه دارد نوجوان دایم مرا صائب
نگردد پیر هرگز هر که پیر جاهلی دارد
هوش مصنوعی: نوجوانی که شراب کهنه را تجربه می‌کند، همیشه جوان و شاداب باقی می‌ماند. هرگز نمی‌توان گفت که یک پیر، عاقل و فهمیده است، اگر هنوز به جاهلیت و نادانی خود ادامه دهد.