گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۴۴

چشم فتانت که داد دلبریایی می دهد
غمزه را تعلیم کافر ماجرایی می دهد
اینچنین کز سرمه بیگانگی مست است مست
کی نگاهش با نگاهم آشنایی می دهد؟
وه چه سازم با دل بیطاقت خود کان نگاه
ساغر لبریز طاقت آزمایی می دهد
شانه در زلف تو دست باد را بر چوب بست
سرمه در چشم تو داد خودنمایی می دهد
تندرستی بر نمی تابد مزاج عاشقان
استخوان ما شکست مومیایی می دهد
صائب از آرایش دستار خواهش در گذر
غنچه این باغ بوی بیوفایی می دهد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم فتانت که داد دلبریایی می دهد
غمزه را تعلیم کافر ماجرایی می دهد
هوش مصنوعی: چشمان جذاب تو به دلربایی خاصی که دارند، به غمزه و ناز را می آموزند و داستانی عاشقانه و جذاب خلق می‌کنند.
اینچنین کز سرمه بیگانگی مست است مست
کی نگاهش با نگاهم آشنایی می دهد؟
هوش مصنوعی: اینطور است که کسی که از جدایی خسته و سودا زده شده، چگونه ممکن است که در نگاهش با من آشنایی برقرار کند؟
وه چه سازم با دل بیطاقت خود کان نگاه
ساغر لبریز طاقت آزمایی می دهد
هوش مصنوعی: چه کار کنم با دل ناتوان و بی‌طاقتم که این نگاه میگون و ساغر پر از شراب، تحملم را به چالش می‌کشد.
شانه در زلف تو دست باد را بر چوب بست
سرمه در چشم تو داد خودنمایی می دهد
هوش مصنوعی: باد دستش را در گیر زلف‌های تو کرده و به چوبی تکیه داده است. سرمه‌ای که در چشمانت وجود دارد، خود را به نمایش می‌گذارد.
تندرستی بر نمی تابد مزاج عاشقان
استخوان ما شکست مومیایی می دهد
هوش مصنوعی: سلامتی در دل عاشقان جایی ندارد، چرا که وضعیت روحی و احساسی آنان، مانند شکستن استخوان، بسیار شکننده است و در این حالت، فقط می‌توان به بهبود وضعیت فکر کرد.
صائب از آرایش دستار خواهش در گذر
غنچه این باغ بوی بیوفایی می دهد
هوش مصنوعی: صائب از زیبایی دستار (گونه‌ای پوشش سر) یاد می‌کند و اشاره می‌کند که بوی گل‌های این باغ نشان‌دهنده عدم وفاداری است. این بیان به نوعی به این واقعیت اشاره دارد که ظاهر زیبا و آرایش جذاب، نمی‌تواند همواره نشانه‌ای از وفاداری و صداقت باشد.