گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۲۷

یک دل روشن نگهبان جهانی می‌شود
عصمت یوسف حصار کاروانی می‌شود
قطره تا دارد نظر بر خویش گرداب فناست
از خودی چون رست بحر بیکرانی می‌شود
نفس ظالم می‌شود مظلوم در پیرانه‌سر
گرگ چون گردید بی‌دندان، شبانی می‌شود
هرکه را بینم سری دارد به پای یار خویش
از برای تیر آه من کمانی می‌شود
شبنمی سیراب می‌سازد گل نم‌دیده را
بوی می صائب مرا رطل گرانی می‌شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک دل روشن نگهبان جهانی می‌شود
عصمت یوسف حصار کاروانی می‌شود
هوش مصنوعی: یک دل پاک و روشن می‌تواند نگهبان جهان باشد، مانند اینکه عصمت یوسف به عنوان یک حفاظ برای کاروان قرار می‌گیرد.
قطره تا دارد نظر بر خویش گرداب فناست
از خودی چون رست بحر بیکرانی می‌شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که قطره به خود و وجودش فکر می‌کند، در گرداب فنا و زوال گرفتار است. اما وقتی از خود رهایی یابد و خود را فراموش کند، به دریا و بیکرانی تبدیل می‌شود.
نفس ظالم می‌شود مظلوم در پیرانه‌سر
گرگ چون گردید بی‌دندان، شبانی می‌شود
هوش مصنوعی: زمانی که ظالم به پیری می‌رسد و قدرت و توانش کاهش می‌یابد، مانند گرگی که دندان‌هایش افتاده است، به تدریج به مظلوم تبدیل می‌شود و نیازمند حمایت و مراقبت دیگران می‌گردد. در این وضعیت، او تبدیل به یک نیازمند و آسیب‌پذیر می‌شود که نیاز به راهنمایی و سرپرستی دارد.
هرکه را بینم سری دارد به پای یار خویش
از برای تیر آه من کمانی می‌شود
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌بینم که برای محبوبش سر به زیر است، به یاد تیر انداخته شده من، او نیز تبدیل به کمان می‌شود.
شبنمی سیراب می‌سازد گل نم‌دیده را
بوی می صائب مرا رطل گرانی می‌شود
هوش مصنوعی: شبنم باعث می‌شود که گلی که هنوز خیس نشده است، سیراب شود. بوی می (شراب) من را نیز به حالتی سنگین و پر وزن می‌آورد.