غزل شمارهٔ ۲۶۹۰
کی به ناخن از دل غمگین گره وا می شود؟
دست چون افتاد از کار این گره وا می شود
بر گشاد دل بود موقوف هر مشکل که هست
این گره چون باز شد چندین گره وا می شود
گفتگوی عشق با افسردگان بی حاصل است
کی ز خون مرده از تلقین گره وا می شود؟
عشقبازان گر به آه آتشین زورآورند
دلبران را از دل سنگین گره وا می شود
رشته عمرم ز پیچ و تاب می گردد گره
تا مرا زان جبهه پرچین گره وا می شود
در گشاد دل نفس بیهوده می سوزد نسیم
چون سپند از آتش آخر این گره وا می شود
قرب زر چون سکه نگشاید ز ابرویش گره
هر که را از چهره زرین گره وا می شود
هیچ تحسینی سخن را نیست چون فهمیدگی
از دل ما کی به هر تحسین گره وا می شود
غنچه خسبی فیضها دارد درین بستانسرا
صدهزاران عقده صائب زین گره وا می شود
غزل شمارهٔ ۲۶۸۹: عشقبازان را طرف بسیار پیدا می شودغزل شمارهٔ ۲۶۹۱: محنت امروز، فردا جمله راحت میشود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی به ناخن از دل غمگین گره وا می شود؟
دست چون افتاد از کار این گره وا می شود
هوش مصنوعی: کی کسی میتواند با ناخن از دل غمگین گرهای را باز کند؟ وقتی که دستی از کار افتاده باشد، آن گره خود به خود باز میشود.
بر گشاد دل بود موقوف هر مشکل که هست
این گره چون باز شد چندین گره وا می شود
هوش مصنوعی: اگر دل انسان باز و گشاده باشد، هر مشکلی که وجود دارد حل خواهد شد. وقتی این گرهای که ایجاد شده باز شود، گرههای دیگری هم باز خواهند شد.
گفتگوی عشق با افسردگان بی حاصل است
کی ز خون مرده از تلقین گره وا می شود؟
هوش مصنوعی: گفتگوی عشق با کسانی که ناامید و افسردهاند، بیثمر است. چه زمانی میتوان از دل مردگان و احساسات مرده، رسالت جدیدی پیدا کرد؟
عشقبازان گر به آه آتشین زورآورند
دلبران را از دل سنگین گره وا می شود
هوش مصنوعی: عاشقان اگر با اشتیاق و عشق سوزان به سوختن پردازند، معشوقانشان نیز از دل سنگی خود آزاد می شوند.
رشته عمرم ز پیچ و تاب می گردد گره
تا مرا زان جبهه پرچین گره وا می شود
هوش مصنوعی: عمر من مانند یک رشته است که به خاطر پیچ و تابها و فراز و نشیبهای زندگی در هم گره خورده و فقط زمانی که به آن جبهه پرچین میرسد، این گرهها باز میشود.
در گشاد دل نفس بیهوده می سوزد نسیم
چون سپند از آتش آخر این گره وا می شود
هوش مصنوعی: در دل گشاده، نفس بیهودهای میسوزد. نسیم مانند آتش به یاری میآید و در پایان این مشکل، راه حلی پیدا میشود.
قرب زر چون سکه نگشاید ز ابرویش گره
هر که را از چهره زرین گره وا می شود
هوش مصنوعی: وقتی طلای ناب به خاطر زیبایی و جذابیتش خود را نشان میدهد، دل هر کسی که به او خیره شود، از هر کجای زندگی خود آزاد و رها میشود.
هیچ تحسینی سخن را نیست چون فهمیدگی
از دل ما کی به هر تحسین گره وا می شود
هوش مصنوعی: هیچ چیزی به اندازه درک و فهم از دل ما ارزشی ندارد و هیچ تحسینی نمیتواند جایگزین این درک شود. هر تحسینی که میخواهیم بیان کنیم، زمانی معنا پیدا میکند که از عمق وجود ما نشأت گرفته باشد.
غنچه خسبی فیضها دارد درین بستانسرا
صدهزاران عقده صائب زین گره وا می شود
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا، غنچهای خوابیده است که در خوابش سرچشمههای فراوانی از نعمت و زیبایی وجود دارد و از این بین، مشکلات و رازهای بسیاری به آرامی باز میشود.