گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۸

در نظرها گرچه بیکاریم در کاریم ما
همچو مرکز پای برجاییم و سیاریم ما
آب و گل کی می شود صاحب بصیرت را حجاب؟
همچو چشم دام، زیر خاک بیداریم ما
طوطی از گفتار در زنگ قساوت غوطه زد
از سیه کاری همان سرگرم گفتاریم ما
کام تلخی را ثمر هرگز ز ما شیرین نشد
بر زمین چون سرو از بی حاصلی باریم ما
حفظ صورت عاقبت بین را دعای جوشن است
در میان زنگیان، آیینه تاریم ما
گرچه ما را نیست وزنی در نظرها چون حباب
قدر ما این بس که دریا را هواداریم ما
سبزه خوابیده، زیر سنگ قامت راست کرد
از گرانجانی همان در زیر دیواریم ما
سینه اش را از خدنگ آه، جوشن کرده ایم
هر چه با ما می کند، گردون سزاواریم ما
کوه غم بر خاطر آزاده ما بار نیست
خنده رو چون کبک در دامان کهساریم ما
هیچ کس را دل نمی سوزد به درد ما، مگر
در سواد آفرینش چشم بیماریم ما؟
خود درآزاریم و از ما دیگران هم در عذاب
در حریم میکشان صائب چو هشیاریم ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در نظرها گرچه بیکاریم در کاریم ما
همچو مرکز پای برجاییم و سیاریم ما
هوش مصنوعی: ما ممکن است در نگاه دیگران بی‌تفاوت و بیکار به نظر برسیم، اما در حقیقت در حال فعالیت و کار هستیم. مانند مرکزی ثابت هستیم که در عین حال به دور خود می‌چرخیم و در حال حرکتیم.
آب و گل کی می شود صاحب بصیرت را حجاب؟
همچو چشم دام، زیر خاک بیداریم ما
هوش مصنوعی: آب و گل نمی‌تواند مانع دید و بصیرت کسی شود، زیرا ما مانند چشمی که در دام افتاده، در زیر زمین بیدار و هوشیار هستیم.
طوطی از گفتار در زنگ قساوت غوطه زد
از سیه کاری همان سرگرم گفتاریم ما
هوش مصنوعی: طوطی درون محیطی سرد و بی‌رحم غوطه‌ور شده و از روی کارهای ناپسند غافل است؛ ما هم در حال صحبت کردن هستیم و به همین موضوع مشغولیم.
کام تلخی را ثمر هرگز ز ما شیرین نشد
بر زمین چون سرو از بی حاصلی باریم ما
هوش مصنوعی: می‌گوید: هرگز میوه‌ای شیرین از تلخی‌های زندگی ما به دست نیامده است، همان‌طور که سرو در بی‌حاصلی و بی‌ثمر بودن خود، نتوانسته بار دهد.
حفظ صورت عاقبت بین را دعای جوشن است
در میان زنگیان، آیینه تاریم ما
هوش مصنوعی: با مراقبت و نگهداری از شکل نهایی، دعا و نیایش در دل سختی‌ها مانند زنگیان را می‌توان در نظر گرفت، حال آنکه ما همانند آینه‌ای کدر و تاریک هستیم.
گرچه ما را نیست وزنی در نظرها چون حباب
قدر ما این بس که دریا را هواداریم ما
هوش مصنوعی: هرچند در نگاه دیگران ما ارزشی نداریم و مانند حبابیم، اما همین کافیست که ما دریا را دوست داریم و به آن وابسته‌ایم.
سبزه خوابیده، زیر سنگ قامت راست کرد
از گرانجانی همان در زیر دیواریم ما
هوش مصنوعی: سبزه‌ای که زیر سنگ قرار دارد، به خاطر فشار زیاد قامتش را راست کرده است. ما نیز در زیر سنگینی دیوار زندگی قرار داریم.
سینه اش را از خدنگ آه، جوشن کرده ایم
هر چه با ما می کند، گردون سزاواریم ما
هوش مصنوعی: او درد و رنجی را که از ناحیه حوادث و مشکلات زندگی می‌کشد، به مانند زره‌ای تقویت کرده است و هرچیزی که بر او می‌گذرد، به خاطر رفتارهای خودش و قدرت جهان است.
کوه غم بر خاطر آزاده ما بار نیست
خنده رو چون کبک در دامان کهساریم ما
هوش مصنوعی: غم و اندوه برای انسان‌های آزاد و سرفراز بار سنگینی نیست. ما مانند کبک‌هایی سرخوش در میان کوه‌ها به شادابی و سرزندگی زندگی می‌کنیم.
هیچ کس را دل نمی سوزد به درد ما، مگر
در سواد آفرینش چشم بیماریم ما؟
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به درد و رنج ما اهمیت نمی‌دهد، جز آن کسی که خود در زحمت و رنجی مشابه قرار دارد.
خود درآزاریم و از ما دیگران هم در عذاب
در حریم میکشان صائب چو هشیاریم ما
هوش مصنوعی: ما خود را آزار می‌دهیم و دیگران هم از رفتار ما در رنج هستند. در حالیکه آگاهیم، صائب، ما در این فضا به‌سر می‌بریم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۶۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب