گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۷۷

چند قرب یار از غفلت حجاب من شود؟
آب دریا پرده چشم حباب من شود
گر نصیب آتشین رویی کباب من شود
گریه خونین زخوشحالی شراب من شود
شورش من پرده افلاک را بر هم درید
من نه آن بحرم که این کفها نقاب من شود
آن که دارد اعتماد خیرگی بر چشم خویش
سخت می خواهم دچار آفتاب من شود
آن گرانخوابم که نتوانم ز جا برخاستن
دامن محشر اگر بالین خواب من شود
زور بازوی حوادث در بساط روزگار
آنقدر باشد که صرف پیچ و تاب من شود
شور عشق از پرده دل عاقبت بیرون فتاد
این نمک تا چند پنهان در کباب من شود؟
بیقراری در فلاخن می گذارد کوه را
کیست طاقت تا حریف اضطراب من شود
جلوه شبنم کند در دیده اش طوفان نوح
هر گلستانی که سیراب از سحاب من شود
از کباب خامسوز لاله می گیرد دماغ
مغز هر کس تازه از بوی کباب من شود
من نه آن پروانه ام کز شعله دارم جان دریغ
آتش روی تو می ترسم کباب من شود
در کتاب هستی من نقطه ای بی سهو نیست
حیف از اوقاتی که صرف انتخاب من شود
هر دم آبی که موجش از رگ تلخی بود
در بهارستان خرسندی گلاب من شود
نیست با خورشید نسبت سوز پنهان مرا
موی آتش دیده نبض از اضطراب من شود
با تهیدستی به سایل تازه رو برمی خورم
تشنه هیهات است نومید از سراب من شود
برق نتوانست با من گشت صائب همعنان
کیست مجنون تا تواند همرکاب من شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند قرب یار از غفلت حجاب من شود؟
آب دریا پرده چشم حباب من شود
هوش مصنوعی: چند بار باید غافل بمانم تا از محبوبم دور شوم؟ آیا مانند حبابی که روی آب دریا ایجاد می‌شود، می‌توانم این فاصله را از بین ببرم؟
گر نصیب آتشین رویی کباب من شود
گریه خونین زخوشحالی شراب من شود
هوش مصنوعی: اگر نصیب من زیبایی آتشین تو باشد، باعث می‌شود کباب من بر آتش بپزد و گریه‌ی خونینی از خوشحالی، شبیه شراب من جاری شود.
شورش من پرده افلاک را بر هم درید
من نه آن بحرم که این کفها نقاب من شود
هوش مصنوعی: شور و هیجان من آنچنان زیاد است که پرده‌های آسمان را دریده‌است. من به آن حد و اندازه نیستم که این دستانم بتوانند بر چهره‌ام پوششی بزنند.
آن که دارد اعتماد خیرگی بر چشم خویش
سخت می خواهم دچار آفتاب من شود
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی چشمان خود اعتماد دارد، من خیلی می‌خواهم که او تحت تأثیر تابش آفتاب من قرار گیرد.
آن گرانخوابم که نتوانم ز جا برخاستن
دامن محشر اگر بالین خواب من شود
هوش مصنوعی: من خوابم سنگین است و نمی‌توانم از جای خود بلند شوم، حتی اگر قیامت در کنارم بیفتد و خواب من را مختل کند.
زور بازوی حوادث در بساط روزگار
آنقدر باشد که صرف پیچ و تاب من شود
هوش مصنوعی: قدرت و فشار حوادث و چالش‌های زندگی به اندازه‌ای است که تمام تلاش و کوشش من تنها صرف واکنش به تغییرات و ناملایمات می‌شود.
شور عشق از پرده دل عاقبت بیرون فتاد
این نمک تا چند پنهان در کباب من شود؟
هوش مصنوعی: شور و هیجان عشق بالاخره از دل من بیرون آمد. تا کی باید این عشق همچنان در پنهانی بماند و مانند نمک در کباب من، تنها طعمی از خود به جا بگذارد؟
بیقراری در فلاخن می گذارد کوه را
کیست طاقت تا حریف اضطراب من شود
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند در برابر بی‌قراری من مقاومت کند، مانند کوهی که در دستان کسی قرار دارد و می‌لرزد.
جلوه شبنم کند در دیده اش طوفان نوح
هر گلستانی که سیراب از سحاب من شود
هوش مصنوعی: هر باغ و گلستانی که از باران من سیراب شود، طوری می‌درخشد و جلوه می‌کند که به نظر می‌رسد طوفان نوح در چشم‌هایش نمایان است.
از کباب خامسوز لاله می گیرد دماغ
مغز هر کس تازه از بوی کباب من شود
هوش مصنوعی: بوی کبابی که بر روی آتش لاله می‌پزد، باعث می‌شود که هر کس که تازگی آن را استشمام کند، متوجه عطر و طعم آن شود و از آن لذت ببرد.
من نه آن پروانه ام کز شعله دارم جان دریغ
آتش روی تو می ترسم کباب من شود
هوش مصنوعی: من آن پروانه نیستم که فقط با شعله عشق تو بسوزم. از این می‌ترسم که آتش وجود تو باعث شود تمام وجودم بسوزد و کباب شود.
در کتاب هستی من نقطه ای بی سهو نیست
حیف از اوقاتی که صرف انتخاب من شود
هوش مصنوعی: در کتاب وجود من هیچ چیزی بی‌دلیل نیست و افسوس به گذر زمان‌هایی که به انتخاب من اختصاص یافته است.
هر دم آبی که موجش از رگ تلخی بود
در بهارستان خرسندی گلاب من شود
هوش مصنوعی: هر لحظه که آبی با طعم تلخی به حرکت درمی‌آید، در باغ شادی‌ام به گلاب خوشبوی من تبدیل می‌شود.
نیست با خورشید نسبت سوز پنهان مرا
موی آتش دیده نبض از اضطراب من شود
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوییم که سوز و درد پنهان من ارتباطی با خورشید ندارد. وقتی که احساسات درونم را در نظر می‌گیرم، مانند مویی که آتش گرفته است، اضطراب و ناراحتی‌ام همچون نبضی تند برمی‌فروزد.
با تهیدستی به سایل تازه رو برمی خورم
تشنه هیهات است نومید از سراب من شود
هوش مصنوعی: با فقر و کمبودهایی که دارم، به چیزهای جدیدی برخورد می‌کنم. از این که به امید سراب و خیالی بی‌پایه ناامید شوم، فراتر از آن احساس تشنگی می‌کنم.
برق نتوانست با من گشت صائب همعنان
کیست مجنون تا تواند همرکاب من شود
هوش مصنوعی: برق نتوانست با من همسفر شود، صائب چه کسی است که مجنون باشد و بتواند همراه من شود؟