گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۶۳

بر سبکروحان چو عیسی سوزنی لنگر شود
برگ کاهی چشم را مقراض بال و پر شود
جان کامل را نباشد در تن خاکی قرار
می شود زندان صدف بر قطره چون گوهر شود
تیره روزان سرمه چشمند اهل دید را
کی غبار خاطر آیینه خاکستر شود؟
هر که را چون شبنم گل چشم خواب آلود نیست
غافل از خورشید کی از نرمی بستر شود؟
روسیاهی شد دلیل کعبه مقصد مرا
تیرگی آیینه را رهبر به روشنگر شود
نقطه بردارد چو دست خویش از گردآوری
صفحه خاک از پریشان گردیش دفتر شود
نیست قیل وقال را جا در دل عارف که موم
از قبول نقش گردد ساده چون عنبر شود
سینه پیش ناخن الماس می سازد سپر
هر که خواهد چون عقیق ساده نام آور شود
سنبل جنت شود در سینه چون بشکست آه
گریه چون در دل گره شد چشمه کوثر شود
آنقدر دست از جلای دیده و دل برمدار
تا سر زانو ترا آیینه محشر شود
تشنه خون می شود با تیغ چون پیوست آب
هر که با آهن دلان آمیخت بد گوهر شود
شمع می دزدد زبان خویش را صائب به کام
در شبستانی که کلک من سخن گستر شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سبکروحان چو عیسی سوزنی لنگر شود
برگ کاهی چشم را مقراض بال و پر شود
هوش مصنوعی: اگر روح انسان به پایش زنجیر شود، همچون سوزنی در دریا خواهد بود و وقتی به کاهی چشم می‌نگرد، گویی بال و پرش را قطع کرده‌اند.
جان کامل را نباشد در تن خاکی قرار
می شود زندان صدف بر قطره چون گوهر شود
هوش مصنوعی: جان کامل در بدن مادی نمی‌تواند بماند و مانند گوهری که در صدف محبوس می‌شود، در حبس تن قرار می‌گیرد.
تیره روزان سرمه چشمند اهل دید را
کی غبار خاطر آیینه خاکستر شود؟
هوش مصنوعی: آدم‌های بدبخت و ناکام نمی‌توانند بینایی و درک درست از جهان داشته باشند، چرا که دغدغه‌ها و مشکلاتشان مثل غبار بر روی آینه‌ای که باید روشنی را نشان دهد، نشسته و مانع دیدن حقیقت می‌شود.
هر که را چون شبنم گل چشم خواب آلود نیست
غافل از خورشید کی از نرمی بستر شود؟
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند شبنم، چشمانش خواب آلود نیست، از خواب غفلت و بی خبری درباره خورشید چه زمانی می‌تواند از نرمی بستر استفاده کند؟
روسیاهی شد دلیل کعبه مقصد مرا
تیرگی آیینه را رهبر به روشنگر شود
هوش مصنوعی: سیاهی و تیرگی نشان‌دهندهٔ ناپاکی و انحراف در مسیر من است، همان‌طور که تیرگی آیینه نمی‌تواند نشان‌دهندهٔ حقیقت باشد. تنها روشنایی و هدایت می‌تواند من را به مقصد واقعی‌ام برساند.
نقطه بردارد چو دست خویش از گردآوری
صفحه خاک از پریشان گردیش دفتر شود
هوش مصنوعی: اگر دستش را از جمع‌آوری خاک و گرد و غبار بردارد، آن وقت یک نقطه خواهد شد و در نتیجه، رفتار او به مانند یک دفتر مرتب و منظم خواهد بود.
نیست قیل وقال را جا در دل عارف که موم
از قبول نقش گردد ساده چون عنبر شود
هوش مصنوعی: در دل عارف، جایی برای جدل و بحث وجود ندارد، زیرا او مانند موم است که به راحتی نقشی را می‌پذیرد و به سادگی به زیبایی و عطر می‌رسد.
سینه پیش ناخن الماس می سازد سپر
هر که خواهد چون عقیق ساده نام آور شود
هوش مصنوعی: دل انسان مانند بینی که برای حفاظت از خود سپر می‌سازد، در برابر سختی‌ها و آزمایشات، می‌تواند استقامت و مقاومت نشان دهد؛ کسانی که در مقابل مشکلات صبر و استقامت داشته باشند، می‌توانند به مقام و شناختی با ارزش دست یابند، حتی اگر در ظاهر ساده و بی‌ادعا باشند.
سنبل جنت شود در سینه چون بشکست آه
گریه چون در دل گره شد چشمه کوثر شود
هوش مصنوعی: وقتی دل دچار غم و اندوه شود و اشک بریزد، درون آن بهشتی شکل می‌گیرد و با این گریه، یک چشمه زلال و مقدس به وجود می‌آید.
آنقدر دست از جلای دیده و دل برمدار
تا سر زانو ترا آیینه محشر شود
هوش مصنوعی: برای مدت طولانی از دوری خود از محبوب و از دل و دیده‌ام فاصله نگیر، تا آنجا که سر زانوی تو، به خاطر شوق و یاد تو، به مانند آینه‌ای در روز قیامت جلوه‌گر شود.
تشنه خون می شود با تیغ چون پیوست آب
هر که با آهن دلان آمیخت بد گوهر شود
هوش مصنوعی: اگر کسی با دل‌های سنگی و سخت درآمیزد، مانند کسی که با تیغ آب و خون را در هم می‌آمیزد و به تشنگی می‌افتد، به خوبی و نیکی دست نمی‌یابد و در نهایت به نتیجه‌ای بد و ناخوشایند خواهد رسید.
شمع می دزدد زبان خویش را صائب به کام
در شبستانی که کلک من سخن گستر شود
هوش مصنوعی: شمع در حال خاموش شدن است و زبان خود را از دست می‌دهد. صائب به خاطر این که در مکانی پر از تاریکی و سکوت است، دلتنگی و ناتوانی خود را بیان می‌کند. در اینجا، او آرزو دارد که توانایی بیان احساساتش را در چنین فضایی داشته باشد.