گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۰۷

داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند
از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند
از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش
پنبه مغز مرا گر بر سر مینا نهند
این عزیزانی که من در مصر دولت دیده ام
در ترازو جنس یوسف را به استغنا نهند
کشتی جمعی که دارد از توکل بادبان
بیشتر در غیر موسم روی در دریا نهند
پرتو رویش چنین گر مجلس افروزی کند
زود باشد شمعها سر را به جای پا نهند
غنچه خسبانی که سر پیچیده اند از روزگار
سر چو صائب بر سر زانوی استغنا نهند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند
از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند
هوش مصنوعی: اگر زخم عمیقی بر دلم بگذارند، از شرم لاله‌ها بر روی کوه‌ها قد می‌کشند.
از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش
پنبه مغز مرا گر بر سر مینا نهند
هوش مصنوعی: اگر از لب پیمانه‌ها صدای تشنگی بلند شود، مغز من را می‌سوزاند، حتی اگر بر سر مینا بگذارند.
این عزیزانی که من در مصر دولت دیده ام
در ترازو جنس یوسف را به استغنا نهند
هوش مصنوعی: این افرادی که من در مصر از نعمت و ثروت مشاهده کرده‌ام، در مقایسه با جنس یوسف، خود را بی‌نیاز نشان می‌دهند.
کشتی جمعی که دارد از توکل بادبان
بیشتر در غیر موسم روی در دریا نهند
هوش مصنوعی: کشتی گروهی که بیشتر به تکیه بر خداوند اعتماد دارند، در زمان‌های نامناسب و غیرمناسب، به دریا می‌روند.
پرتو رویش چنین گر مجلس افروزی کند
زود باشد شمعها سر را به جای پا نهند
هوش مصنوعی: اگر نور چهره‌اش چنین مجلس را روشن کند، به زودی شمع‌ها سرهای خود را به جای پاها قرار خواهند داد.
غنچه خسبانی که سر پیچیده اند از روزگار
سر چو صائب بر سر زانوی استغنا نهند
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که در خواب است و روزگار او را به پیچیدگی انداخته، سرش مانند صائب بر زانوی بی‌نیازی قرار می‌گیرد.