غزل شمارهٔ ۲۵۷۰
تا خدنگ غمزه بال و پرفشانی میکند
خون ما افسردگان رقص روانی میکند
از تپیدن نیست فارغ، دل درون سینهام
این شرر در سنگ مشق جانفشانی میکند
ذوق عریانی مرا از خاک تا برداشته است
بر تنم پیراهن یوسف گرانی میکند
گر به ظاهر لیلی از احوال مجنون غافل است
در لباس چشم آهو دیدهبانی میکند
ابر نیسان میکشد سر در گریبان صدف
کلک صائب هرکجا گوهرفشانی میکند
غزل شمارهٔ ۲۵۶۹: عشق او جا در دل دیوانه خالی می کندغزل شمارهٔ ۲۵۷۱: دخل ناقص بر سخن سنجان گرانی می کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا خدنگ غمزه بال و پرفشانی میکند
خون ما افسردگان رقص روانی میکند
هوش مصنوعی: زن زیبایی با نگاه خیره کنندهاش، قلبهای ما را به بیتابی و جنب و جوش میآورد، به طوری که غم و اندوه در دل ما به رقص در میآید.
از تپیدن نیست فارغ، دل درون سینهام
این شرر در سنگ مشق جانفشانی میکند
هوش مصنوعی: دل من همچنان میتپد و از زندگی جدا نیست. درون سینهام این آتش عشق به شدت شعلهور است و به مانند یک سنگی که در آن مشق میشود، جانفشانی میکند.
ذوق عریانی مرا از خاک تا برداشته است
بر تنم پیراهن یوسف گرانی میکند
هوش مصنوعی: شوق و علاقهام به زندگی و جمال زیبایی، مرا از دنیای مادی خود جدا کرده است؛ به طوری که مانند پیراهن یوسف، این حس پرارزش و گرانبها بر تنم احساس سنگینی میکند.
گر به ظاهر لیلی از احوال مجنون غافل است
در لباس چشم آهو دیدهبانی میکند
هوش مصنوعی: اگرچه لیلی به ظاهر از حالات مجنون بیخبر است، اما در حقیقت در چشمان زیبای خود مراقب اوست.
ابر نیسان میکشد سر در گریبان صدف
کلک صائب هرکجا گوهرفشانی میکند
هوش مصنوعی: ابر نیسان به آرامی در داخل صدف، گوهری را که کلک صائب میسازد، پنهان کرده و هر جا که این گوهر میدرخشد، زیبایی و جاذبهای خاص دارد.

صائب