گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۶۱

دیده‌ها را چهرهٔ گلرنگ گلشن می‌کند
روی آتشناک، شمع کشته روشن می‌کند
بی‌حجابی بر فروغ حسن باد صرصرست
شرم، خوبی را چراغ زیر دامن می‌کند
خانه چشم زلیخا شد سفید از انتظار
بوی پیراهن به کنعان خانه روشن می‌کند
می‌شوند از گرمخونی آشنا، بیگانگان
بر چراغ لاله شبنم کار روغن می‌کند
دردمندان را حصار آهنی در کار نیست
داغ چون پیوست با هم، کار جوشن می‌کند
غافل است از پای خواب‌آلود من در زیر سنگ
آن که از کویش مرا تکلیف رفتن می‌کند
سرکشی و ناز را بر طاق نسیان می‌نهی
گر خبر یابی که تنهایی چه با من می‌کند
می‌دهد میدان به سیل تندرو از سادگی
کوته‌اندیشی که همواری به دشمن می‌کند
دیدهٔ باریک‌بین را می‌شود مویی حجاب
رشته عالم را سیه در چشم سوزن می‌کند
قامت خم می‌شود مانع ز رفتن عمر را
سنگ اگر لنگر در آغوش فلاخن می‌کند
می‌کند با اهل دل صائب سپهر نیلگون
آنچه با آیینه، تاریکْ گلخن می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده‌ها را چهرهٔ گلرنگ گلشن می‌کند
روی آتشناک، شمع کشته روشن می‌کند
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبا و رنگین گلستان باعث می‌شود که اشک‌هایمان مانند شمعی سوزان روشن شوند.
بی‌حجابی بر فروغ حسن باد صرصرست
شرم، خوبی را چراغ زیر دامن می‌کند
هوش مصنوعی: بی‌حجابی مانند بادی تند است که زیبایی را پنهان می‌کند و خوب بودن را به زیر دامن می‌برد.
خانه چشم زلیخا شد سفید از انتظار
بوی پیراهن به کنعان خانه روشن می‌کند
هوش مصنوعی: چشم زلیخا به شدت به انتظار بوی پیراهن یوسف سفید و بی‌حرکت شده است و این انتظار، جایگاه او را مانند نور در خانه‌ی کنعان روشن می‌کند.
می‌شوند از گرمخونی آشنا، بیگانگان
بر چراغ لاله شبنم کار روغن می‌کند
هوش مصنوعی: دلیل آشنایی و صمیمیت افراد این است که قدرت جذب و گرمی رابطه انسانی، می‌تواند حتی بیگانگان را تحت تأثیر قرار دهد و به آن‌ها نیز آرامش و نور ببخشد. همان‌طور که چراغ روشنایی خود را از روغن می‌گیرد، گرمای دوستی نیز می‌تواند دیگران را به خود جلب کند.
دردمندان را حصار آهنی در کار نیست
داغ چون پیوست با هم، کار جوشن می‌کند
هوش مصنوعی: دردمندان نیازی به محافظت و حصار ندارند، زیرا وقتی درد و رنج آنها به هم بپیوندد، مانند زره‌ای محکم عمل می‌کند.
غافل است از پای خواب‌آلود من در زیر سنگ
آن که از کویش مرا تکلیف رفتن می‌کند
هوش مصنوعی: او که مرا به رفتن از سر کوی خود وادار می‌کند، از خوابِ سنگینی که بر پایم افتاده، بی‌خبر است.
سرکشی و ناز را بر طاق نسیان می‌نهی
گر خبر یابی که تنهایی چه با من می‌کند
هوش مصنوعی: اگر بفهمی که تنهایی چه تأثیری بر من می‌گذارد، دیگر به سرکشی و ناز خود ادامه نخواهی داد و آن را فراموش خواهی کرد.
می‌دهد میدان به سیل تندرو از سادگی
کوته‌اندیشی که همواری به دشمن می‌کند
هوش مصنوعی: از روی سادگی و تفکر کوتاه‌مدت، به دشمن میدان می‌دهیم و زمینه را برای او هموار می‌کنیم.
دیدهٔ باریک‌بین را می‌شود مویی حجاب
رشته عالم را سیه در چشم سوزن می‌کند
هوش مصنوعی: اگر فردی بسیار وسواس و تنگ‌نظر باشد، حتی کوچک‌ترین چیزها می‌تواند برای او مانع و مشکل ایجاد کند؛ به‌طوری‌که یک تار مو می‌تواند جلوی دید او را بگیرد و کل جهان را در چشمش تیره و تار نشان دهد.
قامت خم می‌شود مانع ز رفتن عمر را
سنگ اگر لنگر در آغوش فلاخن می‌کند
هوش مصنوعی: وقتی که زمان در حال گذر است، اگر انسان به چیزی نچسبد و خود را درگیر آن نکند، مانند سنگی می‌ماند که در آغوش یک پرتاب‌کننده قرار گرفته است و نمی‌تواند حرکت کند. این تصویر نشان می‌دهد که موانع و مشکلات می‌توانند ما را از پیشرفت بازدارند.
می‌کند با اهل دل صائب سپهر نیلگون
آنچه با آیینه، تاریکْ گلخن می‌کند
هوش مصنوعی: صائب سپهر با اهل دل کارهایی می‌کند که آیینه‌ی تاریک در گلخن انجام می‌دهد، یعنی او در ارتباط با افراد صمیمی و با روح، رفتارهایی دارد که به نوعی پاسخگوی وضعیت‌های نه چندان روشن و شفاف است.

حاشیه ها

1404/05/21 03:08
مهر و ماه

قاعدتا اینطور هست:

آنچه با آیینه، تاریکْ گلخن میکند...