غزل شمارهٔ ۲۴۸
از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما
شور محشر خنده کبکی است در کهسار ما
از نسیم نوبهاران مغزها آشفته شد
گل نکرد آشفتگی از گوشه دستار ما
شیوه ما سخت جانان نیست اظهار ملال
لاله ها بی داغ می رویند از کهسار ما
ما به خون خود دهان تیشه شیرین می کنیم
تلخ ننشیند عبث معشوق شیرین کار ما
غنچه های سر به مهر گلستان راز را
نامه واکرده داند دیده بیدار ما
جبهه می خارد به ناخن شیر خواب آلود را
آن که کاوش می کند با سینه افگار ما
مغز دینداری است آن کفری که ما خوش کرده ایم
سبحه را در دل سراسر می رود زنار ما
گرچه از خاکیم، در جنبش گرانجان نیستیم
برگ کاهی می شود بال و پر دیوار ما
در شکست ناخن خود دست بر می آورد
آن که می خواهد که بگشاید گره از کار ما
کو می تلخی که تا بویش نهد پا در رکاب
چون کف دریا پریشان رو شود دستار ما
هیچ ره صائب به حق نزدیک تر از درد نیست
از طبیبان می کند پرهیز ازان بیمار ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما
شور محشر خنده کبکی است در کهسار ما
هوش مصنوعی: دل ما از انتقاد و ملامت دیگران نگران نیست، زیرا شوری که در دل ما به وجود آمده، مانند صدای خنده کبکی در کوههاست که به گوش میرسد.
از نسیم نوبهاران مغزها آشفته شد
گل نکرد آشفتگی از گوشه دستار ما
هوش مصنوعی: نسیم بهاری باعث به هم ریختن افکار و احساسات ما شده است، اما این اختلال و پریشانی بر روی ظاهر و سیمای ما تأثیر منفی نداشته است.
شیوه ما سخت جانان نیست اظهار ملال
لاله ها بی داغ می رویند از کهسار ما
هوش مصنوعی: روش ما افرادی که مقاوم و سختجان هستند، نشان دادن غم و اندوه نیست. لالهها بدون درد و رنج و بدون نشانههای غم در کوهستانهای ما رشد میکنند.
ما به خون خود دهان تیشه شیرین می کنیم
تلخ ننشیند عبث معشوق شیرین کار ما
هوش مصنوعی: ما با زندگی و جان خود عشق و محبت را مینوشیم تا طعم تلخی از جدایی و بیمحلی معشوق را نچشیم.
غنچه های سر به مهر گلستان راز را
نامه واکرده داند دیده بیدار ما
هوش مصنوعی: غنچههای بسته در باغ، اسرار را به ما نشان میدهند و چشم بیدار ما از این چیزها باخبر است.
جبهه می خارد به ناخن شیر خواب آلود را
آن که کاوش می کند با سینه افگار ما
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف حالتی از جبهه (جنگ) اشاره شده است که مانند ناخن، زخمها و آسیبها را میخارد. همچنین این جمله به فردی اشاره دارد که با چالشها و مشکلات (مضطرب و افگار) درگیر است و در تلاش برای یافتن حقیقت یا راه حل در این شرایط سخت است. به نوعی این تصویر بیانگر مبارزه و جستجویی است که در میان ناامیدی و خستگی به وجود میآید.
مغز دینداری است آن کفری که ما خوش کرده ایم
سبحه را در دل سراسر می رود زنار ما
هوش مصنوعی: دینداری واقعی در این است که ما خوشحالی و آرامش را در دل خود جستجو کنیم و این یادآوری میکند که ظاهر مقابل باطن ما همیشه نمیخواند.
گرچه از خاکیم، در جنبش گرانجان نیستیم
برگ کاهی می شود بال و پر دیوار ما
هوش مصنوعی: اگرچه از خاک ساخته شدهایم و در حرکت، سنگین و کسل هستیم، اما با وجود این، همچون برگی که بر دیوار نشسته، به آسمان پرواز نمیکنیم.
در شکست ناخن خود دست بر می آورد
آن که می خواهد که بگشاید گره از کار ما
هوش مصنوعی: آن کسی که میخواهد مشکلات ما را حل کند، حتی در کوچکترین مسائل نیز تلاش میکند و به درستی عمل میکند.
کو می تلخی که تا بویش نهد پا در رکاب
چون کف دریا پریشان رو شود دستار ما
هوش مصنوعی: کدام شراب تلخ است که با بوی خود، ما را وادار کند که قدم در راه بگذاریم؟ همچنان که کف دریا به هم میریزد، سرپوش ما هم به هم میریزد.
هیچ ره صائب به حق نزدیک تر از درد نیست
از طبیبان می کند پرهیز ازان بیمار ما
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای نزدیک شدن به حقیقت از تجربه درد و رنج بهتر نیست و پزشکان هم از این بیمار پرهیز میکنند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۴۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1394/07/29 21:09
مهدی ح
وزن این غزل:
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

صائب